سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: یکشنبه 04 اردیبهشت 21

پروفسور مولانا:

رسانه‌ها در آمریکا مردم را به نفع سیاست های دولت بسیج می کنند

11 خرداد 1387

فارس-کارشناس ارتباطات بین‌الملل گفت: رسانه‌ها در آمریکا به دنبال تفرقه انداختن بین مردم نیستند، آنها می‌خواهند مردم را در حمایت از سیاست‌های دولت جمع کنند.
پروفسور حمید مولانا استاد دانشگاه آمریکن واشنگتن پس از نیم قرن مطالعه، تدریس، تحقیق و پژوهش بازنشسته شده و به ایران بازگشته است،او قصد ماندن در ایران را دارد و اعلام کرده که تمامی مدارک، اسناد و یادداشت‌های 50 سال خود و کتابخانه‌اش را از آمریکا به بنیاد فرهنگی مولانا در ایران منتقل خواهد کرد.
فرصتی دست داد تا در زمینه جایگاه رسانه، علت سرمایه‌گذاری ویژه غرب در بخش رسانه‌ها و کارکرد آن با وی به عنوان استاد ارتباطات بین‌الملل گفتگویی داشته باشیم.
* سؤال: به نظر شما دلیل سرمایه‌گذاری غرب و آمریکا بر روی رسانه‌ها چیست؟
جواب: اینکه آمریکایی‌ها و غرب بویژه در 50 سال گذشته یک سرمایه‌گذاری شدیدی در بخش رسانه‌ در تمام نهادهای دولتی و خصوصی داشته‌اند سه دلیل اصلی دارد. دلیل اول اینکه آمریکا ادعا می‌کند یک نظام دموکراسی دارد البته بعقیده من دموکراسی به معنای مشارکت مستقیم مردم و آنچه در کتاب‌ها خوانده‌ایم در دنیا وجود ندارد و امروز در بهترین شرایط، نخبگانی بر بقیه مردم حکومت می کنند یعنی به صورت «الیگارشی»، بنابراین کنترل افکار عمومی و کنترل و مدیریت نخبگان یک مسئله بزرگی است.
بزرگترین مسئله آمریکا از جنبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کنترل نظام و افکار عمومی است البته منظور از کنترل افکار عمومی این نیست که افکار عمومی را همیشه خفه می‌کنند ولی می‌خواهند مسیر آن را مشخص کنند و برای این کار، سازمان‌های قدیمی مثل پلیس، مدارس و دانشگاه‌ها کاربرد کاملی ندارد چون سازمان‌های اجتماعی خیلی پیچیده‌تر شده‌اند، رسانه‌ها ابزار خوبی برای این کار هستند. مثلاً دولت می‌خواهد یک تصمیم‌گیری داخلی یا خارجی بکند که در این مسیر نیاز به بسیج افکار عمومی دارد و این مسئله از طریق رسانه‌ها باید انجام شود و رسانه‌ها تنها راهی هستند که نخبگان و حکومت می‌توانند با مردم تماس داشته باشند بنابراین مدیریت و کنترل افکار عمومی در مسیری که حکومت می‌‌خواهد یکی از دلایل سرمایه‌گذاری روی رسانه است.
دلیل دوم اینکه مردم باید از جنبه اطلاعات، غذای روزانه داشته باشند، در تعریف ساده، اطلاعات مساوی است با ارضای احتیاجات مردم، همیشه همه مردم درباره همه چیز کنجکاو هستند از آب و هوا گرفته تا تفریحات و مسائل اقتصادی و.... لذا یک کانال و نهادهایی باید خوراک خبری، اطلاعاتی، تفریحی، مشغولیتی و... مردم را تأمین کنند که رسانه‌ها این احتیاج را برطرف می‌کنند.
سومین دلیلی که رسانه‌ها در غرب اهمیت بالایی پیدا کرده و مدیریت و کنترل آنها در دست شرکت‌های بزرگ و کمپانی‌ها غول‌آسا قرار گرفته و به قدرت بزرگی تبدیل شده‌اند نقش رسانه‌ها در اقتصاد و سرمایه‌داری در آمریکا است یعنی رسانه‌ها باید مصرف‌گرایی را ترویج کنند چون اگر در سرمایه‌داری، مصرف‌گرایی نباشد سیستم سقوط می‌کند، بعد از حادثه 11 سپتامبر که باعث خرابی اقتصاد و امنیت آمریکا شد «جرج بوش» و مسئولان آمریکا مرتباً در مصاحبه‌های خود اعلام می‌کردند که بهترین کار در راستای وطن‌پرستی رفتن به فروشگاه‌ها و خرید از آن‌ها است یعنی اقتصاد یک سیستم سرمایه‌داری با قوه خرید مردم بر پایه غیر احتیاجات ارتباط دارد بنابراین رسانه‌ها هم ارزش‌های اقتصادی مثل مصرف‌گرایی را تقویت می‌کنند و هم از جنبه آگهی این کار را می‌کنند. بطور متوسط 95 درصد درآمد تمام رسانه‌های آمریکا (رادیو، تلویزیون و مطبوعات) از طریق آگهی‌ها است چون سیستم سرمایه‌داری و رسانه‌های آمریکا یک سیستم خصوصی و بازرگانی است برخلاف سیستم‌ ایران که یک سیستم ملی، دولتی، عقیدتی و اخلاقی است یعنی در غرب اخلاق حکومت نمی‌کند بلکه در نتیجه کاربردهای اقتصادی است که اخلاق حاصل می‌شود.
* سؤال: رسانه‌ها در غرب در اختیار چه کسانی قرار دارد و چگونه اداره می‌شود؟
جواب: تقریباً 85 درصد رسانه‌های آمریکا توسط کمتر از 20 کمپانی بزرگ آمریکا اداره می‌شود و در حوزه تفریحات و مشغولیت مردم، 90 درصد برنامه‌ها توسط چهار کمپانی بزرگ آمریکا تولید می‌شود بنابراین فرهنگ در آمریکا یک شرکت بازرگانی است، در حالی که 50 سال پیش، بیش از 2500 روزنامه در آمریکا وجود داشت اکنون تعداد آنها کمتر از هزار روزنامه است، تمام شهرهای آمریکا بجز چند شهر، بیش از یک روزنامه ندارند و دلیل آن خرید روزنامه‌های مختلف توسط کمپانی‌های بزرگ است. واشنگتن به عنوان پایتخت آمریکا فقط دو روزنامه دارد در حالی که در تهران روزانه 14 تا 15 روزنامه منتشر می‌شود که هرچند تیراژ بالا ندارند.
روزنامه‌‌ها و رادیو تلویزیون در آمریکا 95 درصد بازرگانی هستند، اینها در اختیار کمپانی‌های بزرگ هستند که در بورس سهام دارند یعنی بنگاه‌ها و شرکت‌ها رسانه‌ها را اداره می‌کنند تا سهامشان بالا برود اما اگر سهام بالا نرفت و دیدند ضرر می‌کنند یا نفع زیادی نمی‌کنند روزنامه را می‌بندند بنابراین شروع و سقوط روزنامه در آمریکا با وضع اقتصادی و بازرگانی سر و کار دارد و نه با احتیاجات مردم و مسئولیت اجتماعی. در حالی که روزنامه باید چهار هدف «اطلاع‌رسانی»، «بحث و بررسی مطالب مختلف»، «نقل‌ و انتقال ارزش‌ها» و «ایجاد مشغولیت، تفریح و...» را دنبال کند در روزنامه‌های آمریکا هدف آخر در درجه اول قرار دارد یعنی بالاترین هدف صاحبان روزنامه‌ها، پول‌ درآوردن و نفع بیشتر است.
اینجا یک مسئله بزرگ پیش می‌آید و آن اینکه آیا رسانه‌ها باید آن مطالب و محتویات را به مخاطب بدهند که دوست دارد یا مطالبی را منعکس کند که مورد احتیاج مخاطب و برای او خوب است؛ آمریکایی‌ها به مورد اول می‌پردازند چون باعث افزایش مخاطبین می‌شود و از این طریق آگهی بیشتری جذب می‌کنند و درآمدشان بالا می‌رود.
*سؤال: رسانه‌ها و مطبوعاتی که براساس سود و منافع اقتصادی کار می‌کنند نحوه ورودشان به عالم سیاست چگونه است؟
این موضوع به عامل دوم که قبلاً گفتم برمی‌گردد یعنی رسانه‌ها نقش تشکل افکار عمومی را ایفا می‌کنند، روزنامه‌ها نه تنها تفریحات، مشغولیت، خبر و خوراک روزانه را به مردم می‌دهند ولی در عین حال در همان زمان به مردم آگاهی می‌دهند و راهنمایی می‌کنند که چگونه تصمیم بگیرند راجع به رئیس جمهور، چرا ما در عراق جنگ می‌کنیم؟، چرا ما با ایران روابط سیاسی نداریم؟، چرا ما یک کشوری را متهم به تروریست می‌کنیم؟، چرا مالیات در چنین وضعی قرار دارد؟؛ در واقع رسانه‌ها دستور روز عامه مردم را تعریف می‌کنند یعنی اینکه عامه مردم و افکار عمومی در مورد چه چیزی فکر بکنند، چون در دنیا اتفاقات زیادی می‌افتد لذا از یکسو اقتصاد و مخاطب زیاد و از سوی دیگر سیاست تعیین‌کننده آن است که چه اخباری منعکس و منتشر شود مثلاً در جنگ اول خلیج فارس و در حمله به عراق، از حدود 7 ماه قبل رسانه‌ها مردم را برای جنگ آماده کردند و در واقع در مسیر بسیج سیاسی مردم قرار گرفتند.
در جنگ اول خلیج فارس رسانه‌ها تبلیغ کردند که آمریکا برای حفظ تمامیت ارضی کویت و مقابله با تجاوز یک دیکتاتور اقدام می‌کند در حالی که این ادعا دروغ بود و در واقع تمامیت ارضی کویت برای آمریکایی‌ها به معنای نفت و سرمایه کویت بود. پس چون درآمد عمده رسانه‌ها از آگهی‌ها است آنها برای نگه داشتن مخاطبان بیشتر، مردم را به هیجان می‌آورند و مطابق میل مردم جلو می‌روند بنابراین مسئولیت اجتماعی خودشان را فراموش می‌کنند و در این میان حقیقت از بین می‌رود از سوی دیگر برای دریافت آگهی‌های بیشتر باید به مسائل اشتراکی عامه مردم بپردازند تا مخاطب بیشتری داشته باشند لذا به دنبال مشغولیات، تفریحات و.... می‌روند که همه از آن خوششان بیاید به همین خاطر به موضوعات فکری نمی‌پردازند و این موضوع سبب پایین‌ آمدن سطح دانش مردم می‌شود.
*سؤال: براساس صبحت‌های شما روزنامه‌ها از یکسو به مسائل اشتراکی مردم برای افزایش آگهی‌ها و مخاطب می‌پردازند از سوی دیگر کار بسیج افکار عمومی را در راستای سیاست‌های دولت دارند، چه رابطه‌ای بین این دو حوزه فعالیت وجود دارد؟
دولت پشت‌سر رسانه‌ها قرار دارد، جنگ‌های اول خیلج فارس، افغانستان، ویتنام، عراق، کره و.... بدون هماهنگی صورت نگرفته است، اینها از چند ماه قبل مردم و نخبگان را آماده می‌کنند که این جنگ برای امنیت‌شان ضروری است و مقدس هم هست، وطن‌پرستی مردم را بالا می‌برند، جنگ که شروع شد باید بهرحال از جنگ پشتیبانی کنند چرا که اگر رسانه‌ها اشتباهات را منعکس کنند به عدم وطن‌پرستی متهم شده و مخاطبشان و در نتیجه آگهی‌هایشان کم می‌شود بنابراین یکنوع جهالت به یکنوع جهالت دیگر تبدیل می‌شود. براین اساس رسانه‌ها نمی‌توانند انتقاد بکنند تا زمانی که قشون آمریکا به تله بیفتد شبیه آن چیزی که در جنگ ویتنام اتفاق افتاد، به عنون مثال «نیویورک تایمز» که از پرتیراژترین روزنامه‌های آمریکا است در موقع حمله قشون آمریکا به عراق ساکت بود با وجود اینکه می‌دانستند بحث سلاح‌های کشتار جمعی دروغ است اما وقتی آمریکا در باتلاق عراق گرفتار شد همین نیویورک تایمز در صفحه اول خود نوشت که ما اشتباه کردیم.
*سؤال: آیا امکان دارد رسانه‌‌ای در آمریکا مستقل باشد اما اشتباهات آمریکا را در ابتدا منعکس نکند؟
وفاداری تمام رسانه‌ها در آمریکا بجز تعدادی رسانه جزئی با تیراژ‌های بسیار پایین، وفاداری به نظام آمریکا تحت هرگونه شرایطی است، رسانه‌ها دفاع از ملی‌گرایی آمریکا و دفاع از برتری آمریکا را وظیفه خود می‌دانند و این برمی‌گردد به سه موضوعی که در ابتدا گفتم، رسانه‌ها در آمریکا به دنبال تفرقه انداختن بین مردم نیستند، آنها می‌خواهند مردم را جمع کنند در حمایت از سیاست‌های دولت، یعنی رسانه‌های آمریکا برعکس بسیاری از رسانه‌های دیگر دنیا، نفاق نمی‌اندازند و اگرچه راه دولتمردان غلط است سیاست‌ها را دنبال می‌کنند بنابراین رسانه‌ها مانند دولتمردان آمریکا به دنبال برتری آمریکا هستند.
*سؤال: اینکه رسانه‌های آمریکایی عمدتاً به دنبال برتری آمریکا هستند ناشی از بلوغ آنها است یا قرار گرفتن آن‌ها تحت کنترل عده‌ای خاص؟
این مسئله ناشی از همان سه موضوع اولیه است که گفتم یعنی کار اول رسانه‌ها حفظ نظام است، دوم بحث مدیریت افکار عمومی و سوم پول درآوردن است. بنابراین در راستای این اهداف همه باید به دنبال برتری نظام باشند.
*سؤال: چرا در کشورهای دیگر بین رسانه‌ها هماهنگی در راستای برتری نظام وجود ندارد و بعضاً به دنبال نفاق و تفرقه هستند؟
چون در آمریکا مدیریت افکار عمومی خوب انجام شده و این خودش یک هنر است که شما چطور به مردم نشان بدهید که آنها باور کنند جداً دموکراسی دارند. باور کردن مردم درباره دموکراسی فرق می‌کند که واقعاً دموکراسی وجود دارد یا نه؟، بنابراین تغییر دادن باورها، تشکل باورها و هویت‌ها خیلی مهم است، اکثر آمریکایی‌ها جداً فکر می‌کنند که بهترین نظام دنیا را دارند، خوب شما می‌پرسید که چه کسی اینها را به این باور رساند؟، رسانه یکی از اینهاست، مدارس، دولت، خانواده و... این کار را انجام می‌دهند اما ما در ایران نمی‌توانیم این مدیریت را بطور کامل انجام دهیم.
*سؤال: اینکه می‌گویند رسانه‌ها در غرب در اختیار کمپانی‌های بزرگ صهیونیستی قرار دارد‌، آیا واقعیت دارد؟
بله واقعیت دارد، همانقدر واقعیت دارد که برخی از رسانه‌های ما تحت سیطره جناح‌ها اداره می‌شود.
*سؤال: چرا در بسیاری کشورها، رسانه‌ها هر کدام به یک سمتی حرکت می‌کنند اما در غرب عمدتاً به سمتی خاص مدیریت می‌شوند؟
این مدیریت از آنجا سرچشمه می‌گیرد که توافق در سیستم آنها به مدت 300 سال آنقدر خوب بوده است که همه یکنوع فکر می‌کنند چون سیستم آموزش و پرورش خود را درست کرده‌اند و خانواده‌ها یکنوع فکر می‌کنند، صهیونیست‌ها هم به مدت 60 سال ظلم به خودشان توسط اروپایی‌ها را از طریق تبلیغات بزرگ کردند. در کشور ما ایران، تا قبل از آمدن رسانه‌های فعلی، رسانه‌های سنتی مانند مسجد، منبر، خانواده و ... مردم را به سمت رعایت فرایض دینی و پاسداشت ماه‌های محرم و صفر و ماه مبارک رمضان سوق می‌دادند خوب حالا اگر رسانه‌های جدیدی که وارد عرصه می‌شوند علیه رسانه‌های سنتی برخیزند معلوم است چه اتفاقی می‌افتد.
درایران وفاداری به انقلاب، اعتماد به انقلاب، تعهد به انقلاب و خرج کردن برای انقلاب همه به این بستگی دارد که چگونه بتوانیم به انقلاب خود مشروعیت بدهیم و همه یکنوع فکر کنند، حالا اگر رسانه‌ها در یک نظامی بجای پرداختن به احتیاجات مردم، خود نظام را زیر سؤال ببرند چه اتفاقی خواهد افتاد؟، هیچ‌کس در آمریکا سرمقاله نمی‌نویسد که قانون اساسی را عوض کنیم یا ریاست جمهوری را به نخست‌وزیری تبدیل کنیم و یا شاه انگلستان را برگردانیم در آمریکا تاج‌گذاری کند و...؛ تمام مشاجرات اوباما، مک‌کین و هیلاری کلینتون در آمریکا بر سر این است که قیمت نفت را چگونه کاهش بدهیم، بهداشت همگانی چطور باشد، مالیات چقدر باشد و.... نه اینکه اصول را زیر سؤال ببرند و بگویند چطور باید نظام را عوض کرد.
*سؤال: آیا در رسانه‌های آمریکا خط قرمز و سانسوری وجود دارد؟
در آمریکا امنیت حرف اول و آخر را می‌زند، خط قرمز آمریکا از جنبه رسانه‌ها پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 براحتی قابل مشاهده است، بعد از آن واقعه، قانون وطن‌پرستی در عرض یک‌ماه بدون بحث در کنگره آمریکا به تصویب رسید که آزادی‌های مدنی مردم را محدود کردند یعنی آمریکا همان لحظه‌ای که احساس کند امنیت داخلی به خطر می‌افتد آزادی‌های مدنی را محدود می‌کند بنابراین در آمریکا امنیت حرف اول و آخر را می‌زند و نه آزادی.
این قانون وطن‌پرستی به رئیس جمهور اجازه می‌دهد بدون دلیل هرکسی را که دلش خواست، توقیف و نگهداری کند بدون وکیل و دادگاه، به نهادهای امنیتی آمریکا اجازه می‌دهد تا نامه‌های مردم را باز کنند، کتابخانه‌ها را تحت‌نظر داشته باشند، حساب‌های بانکی شهروندان را بدانند، به رسانه‌ها اخطار بکنند که چه کاری را انجام ندهند و رسانه‌ها با وفاداری به نظام آمریکا با دولت جلو می‌روند.
*سؤال: آیا مردم آمریکا قوانینی مانند وطن‌پرستی را پذیرفته‌‌اند؟
رسانه‌ها و دولت مردم را قانع کرده‌اند که کنگره آمریکا چنین قانونی را گذارنده است و وضعی را بوجود آورده‌اند که بدون آشوب و مخالفت زیاد مردم، این قانون مقبول واقع شده‌ است.
* سؤال: تحلیل شما از وضعیت رسانه‌ها از جنگ اول خلیج فارس به بعد در نظام آمریکا چیست؟
تا جنگ اول خلیج فارس، با وجود محدودیت‌های زیاد، خبرنگاران آمریکایی نسبتاً آزادانه از جبهه گزارش می‌دادند اما در جنگ اول خلیج فارس آمریکایی‌ها مطبوعات را نه در سطح داخلی بلکه در سطح جهانی کنترل کردند، خبرنگاران اجازه رفتن به جبهه نداشتند و کنفرانس‌های مطبوعاتی هم کنترل می‌شد. در کتاب «پیروزی تصویر» که بنده با کمک چندین دانشمند جهانی نوشته‌ایم، نشان می‌دهیم که چگونه این جنگ اول خلیج فارس، جنگ پیروزی رسانه‌ها بود. در جنگ دوم عراق باز هم آمریکایی‌ها تغییراتی ایجاد کرده و خبرنگاران را به نظامیان پیوند دادند چون اگر آنها را آزاد می‌گذاشتند مانند جنگ ویتنام، کشتار مردم، جنازه‌های سربازان و.... براحتی برای مردم منعکس می‌شد و مردم نسبت به ادامه جنگ معترض می‌شدند بنابراین کنترل رسانه‌ها برای ادامه جنگ در 20 سال گذشته بسیار واضح بوده است. در جنگ اول جهانی افکار عمومی آمریکا اصلاً حاضر به ورود به جنگ در اروپا نبود، در آن زمان رئیس جمهور آمریکا «توماس وودرو ویلسون» یک ماشین بزرگ تبلیغاتی پروپاگاندا راه انداخت و ظرف 6 ماه مردم را قانع کرد که ما باید وارد جنگ شویم و اواخر جنگ جهانی اول، آمریکایی‌ها وارد اروپا شدند. کنترل افکار عمومی آمریکا در آن زمان شدیدتر از الان هم بود بطوری که هرکس علیه آمریکا صحبت می‌کرد به زندان می‌افتاد و موضوعات امروزی در آمریکا، تازگی ندارد.
ویلسون یک کمیسیون مخصوص درست کرد که رئیس آن «جرج کریل» بود و معروف شد به کمیته کریل که این کمیته اولین روش‌های پروپاگاندا و کنترل افکار عمومی توسط رسانه‌ها را قبل از هیتلر در دنیا توسعه داد که کارهای این کمیته در راستای کنترل آرای عمومی قابل مطالعه است.
*سؤال: در مجموع مدیریت رسانه‌ها در غرب در اختیار چه کسی است؟
کمپانی‌های بزرگ و دولت، البته دولت مالکیت ندارد ولی کنترل غیر مستقیم دارد، کمپانی‌ها مالکیت دارند و کنترل مستقیم.
*سؤال: سانسور در غرب چگونه طراحی و اجرا می‌شود؟
دو راه دارد یکی سانسور رسمی یا محدویت‌های قانونی مانند جواز دادن به شرکت‌ها برای راه‌اندازی شبکه‌های رادیو تلویزیونی که کمیسیونی در دولت باید مجوز بدهد و دوم و بیشتر از همه، سانسورهای ادارکی است یعنی نخبگان آمریکا از نظامی، اقتصادی، سیاسی و... سال‌ها است که توافق فکری دارند و مردم را هم با خود همراه کرده‌اند بنابراین مجموعه این همفکری‌ها و هم‌‌تعصب بودن درباره آمریکایی بودن خودش یکنوع کنترل در افراد و سازمان‌ها بوجود آورده است یعنی شما آنقدر از جنبه روانی کله‌شق شدی که حاضر نیستی دنیای دیگر را مورد توجه قرار بدهی.
*سؤال: با توجه به فعالیت‌های شما که مخالف دیدگاه‌های نظام آمریکا است، نظام آمریکا چگونه با این مسئله برخورد می‌کند؟
یک عده خیلی کوچکی در آمریکا همیشه انتقاد می‌کنند که من هم جزء آن گروه خیلی کوچک هستم یعنی من یک ماهی کوچک در یک تنگ بزرگ هستم، حرف‌های ما هم در رسانه‌ها راه پیدا نمی‌کند، ما کار غیر قانونی هم نمی‌کنیم ما فقط انتقاد می‌کنیم و به دنبال براندازی نیستیم ولی کمبود انتقاد است که من انتقاد می‌کنم. در کشور ما هم افراد زیادی انتقاد می‌کنند و مشکلی برایشان ایجاد نمی‌شود.
کار من به عنوان یک دانشمند انتقاد کردن است اما ما هم غیر مستقیم تحت فشار هستیم و فشار فقط زندانی کردن نیست بلکه هزاران فشار اقتصادی، سیاسی، اشتغالی، فرهنگی و.... وجود دارد بنابراین شجاعت، جرأت و تعهد می‌خواهد تا مخالفت بکنی.

منبع :  http://irdc.ir/news.asp?id=3436


 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در شنبه 87/3/11 و ساعت 11:58 صبح | نظرات دیگران()

 

http://www.jahannews.com/pages/view.php?id=28407

 

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در یکشنبه 87/2/29 و ساعت 1:0 عصر | نظرات دیگران()

 

خارج از گود

فارس نیوز :

آیت الله استادی به اهمیت کیفیت در سریال‌های صدا و سیما اشاره کرد و اظهار داشت: نباید مسئولان صدا و سیما به تعداد سریال‌های خود افتخار کنند، بلکه باید به موضوع کیفیت سریال‌ها نیز توجه داشته باشند.
امام جمعه موقت قم با اشاره به روابط میان زن و مرد در سریال‌ها گفت:‌ نباید این ارتباط‌ها به گونه‌ای باشد که از حالت شرعی خارج شود، بلکه باید در ساخت سریال‌ها کیفت را مدنظر قرار داد.
وی با انتقاد به پخش برنامه‌های رادیو پیام گفت: متاسفانه ما شاهد هستیم که روزانه ساعت های بسیار زیادی از این رادیو موسیقی پخش می‌شود. پخش مداوم موسیقی از رادیو مغایر با منویات نظام است.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702200539

 

در حال ورود به گود

بی عینک : مسئله اینست که تعریف آقایون به اصطلاح هنرمند ! با تعریف اسلام از کیفیت متباین است . من زیاد با اینها بحث کرده ام .

آنها نفس محور هستند و اسلام خدا محور و همانطور که میدانید نفس دقیقا در ضدیت با خداست .

آنها هر آنچه را نفس بگوید کیفیت دارد قبول دارند نه آنچه را خدا بگوید .

مکرر به عرضتان رسید که تنها راه حل اینست که بندگان خدا را هنرمند کنیم و الا هنرمندان ( منظور هنرمند نماست ) عمرا بنده خدا نمی شوند .

هنرمند هنگام خلق اثر درونش تجلی میکند و اثر پدید می آید و اگر درونش را تهذیب و پاکسازی نکرده باشد کثافات روحی اش از قبیل پوچ انگاری و شهوت رانی و زن پرستی و جاه طلبی و به رخ کشیدن و غضب نفسانی و دیگر رذائل در تار و پود اثر هنری اش تنیده خواهد شد و اگر صدها فیلتر و سانسور هم قصد سالم سازی این اثر را داشته باشند موفق نخواهند شد چون همچون خونی در رگهای اثر هنری جریان دارد .

اما اگر یک فردی که اهل سیر و سلوک و مراقبه از نفس است هنرمند بار بیاید آنگاه میشود یکی مثل حافظ یا ملا محسن فیض کاشانی که سالها به فقه و اصول و تفسیر و روایت و تهذیب نفس پرداخته اند و سالها قبل از اینکه دست به خلق اثر هنری بزنند موفق شده اند اسب چموش نفس را رام کنند و حتی آن را بکشند . در این صورت از درونیاتشان ( اعم از فطرت و نفس اماره )فقط فطرت است که هنر نمایی میکند نه نفس اماره . 

 اهل مطالعه میتوانند جهت تعمق بیشتر به کتاب « سیر و سلوک سینمایی » نوشته استاد محمد مددپور مراجعه نمایند .  

 

داخل گود

 ایکنا نیوز :

حجت‌الاسلام‌والمسلمین «هادی صادقی» رئیس دانشکده صدا و سیمای استان قم کمبود نیروی انسانی متخصص و نبود دانش رسانه‌ای مکفی در تولیدات مذهبی را از عوامل اصلی ضعف در ارتباطات دینی در سازمان صدا و سیما عنوان کرد و گفت:‌ متأسفانه به دلیل کمبود نیروی انسانی متخصص در حوزه هنر دینی مجبور هستیم از نیروهای موجود در صدا و سیما استفاده کنیم از این‌رو در انتقال مفاهیم دینی دچار ضعف هنری هستیم.

وی همچنین تصریح کرد: در حال حاضر دانش،‌ شیوه‌ها و ابزارهای ارتباطی که ما در تولیدات رسانه‌ای خود از آن استفاده می‌کنیم برگرفته از دانش و شیوه‌های غربی است از این‌رو نمی‌توان از دانش و شیوه‌ غربی انتظار داشت که معنویت و اخلاق را به خوبی به مخاطبان القا کند.

http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=246472

 

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در یکشنبه 87/2/22 و ساعت 1:0 صبح | نظرات دیگران()

توسعه حوزه های علمیه تنها راه مقابله با سکولار شدن علوم است
 

به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله سیداحمد علم الهدی، امام جمعه مشهد و رییس هیئت موسس حوزه علمیه فاطمة الزهرا (س) در مراسم افتتاحیه ساختمان جدید این حوزه با اشاره به آیاتی از سوره قصص به تشریح ماجرای ظهور قارون در میان قوم بنی اسراییل و محورهای فکری او پرداخت.
آیت الله علم الهدی با تأکید بر اینکه پیدایش قارون در میان بنی اسراییل پیدایش یک جریان بود، اظهار داشت: این جریان دو محور فکری را در مقابل جریان فکری که حضرت موسی (ع) بر مبنای تعالیم اسلامی طراحی کرده بود به وجود آورد.
وی ادامه داد: قارون اولین جریان و اندیشه سکولار در دنیا را تبیین کرد، او پیدایش تمام ثروت و توانمندی های مادی اش را مبتنی بر استعداد و دانش های شخصی خود می دانست و در جواب کسانی که به او گفتند همان طور که پروردگار به تو احسان کرده است به دیگران ببخش و احسان کن، گفت: من بر اساس علم و استعداد درونی خودم به یک ثروت کلان دست پیدا کرده ام و خدا در این قضیه هیچ دستی نداشته است.
امام جمعه مشهد به تشریح دومین محور فکری قارون پرداخت و اذعان داشت: قارون برخلاف تعالیم حضرت موسی (ع) که معنویت را ارزش می دانست، مبنای ارزش را بر دارایی و توانمندی و امکان مادی قرار داد و با ایجاد این جریان عده ای ناآگاه را به دور خود جمع کرد.
آیت الله علم الهدی با اشاره به تعبیر قرآن از جریان توحیدی حضرت موسی (ع) که پیروان او را در آیه 80 سوره قصص اوتوالعلم می خواند، تصریح کرد: منطق قرآن و منظور آیات آن از علم، آگاهی به آموخته های دینی است و این منطق از ظهور اسلام به بعد به صورت یک جریان فرهنگ ساز درآمده است.
رییس هیئت موسس حوزه علمیه خواهران فاطمة الزهرا (س) ابراز داشت: در گذشته جوامع اسلامی، آموختن هر علمی حتی در رشته های ریاضی و تجربی آمیخته با آموزه های دینی بود به این ترتیب چهره های علمی و نوابغ فکری جوامع اسلامی همچون ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی محور تخصص هایشان علوم دینی بود، حوزه های علمیه مرکز آموزش همه تخصص ها بودند و در آن دوران اگر کسی چون رازی در علم طب می درخشید در حقیقت یک روحانی و عالم دینی بود که به تخصص طب رسیده بود.
وی آغاز سکولاریزه شدن علم و تعلیم و تربیت در جوامع اسلامی را از حدود یک قرن و نیم گذشته دانست و اذعان داشت: این جریان درست از زمان ورود تجربیات کشورهای غربی به بلاد اسلامی شکل گرفت و بدین ترتیب آموزش های دینی از سایر آموزش ها و علوم جدا شد.
آیت الله علم الهدی خاطرنشان کرد: در کشور ما اولین اقدام در راستای سکولارسازی تعلیم و تربیت و به تبع آن سکولار شدن علم از سوی امیرکبیر انجام گرفت. او که یک شخصیت برجسته ملی و ضد استعماری بود با سفر به روسیه و دیدن مراکز آموزش آن کشور ناخواسته تحت تأثیر استعمار قرار گرفت و بعد از بازگشت از این سفر مدرسه دارالفنون را درست شبیه به مراکز آموزش غرب تأسیس کرد.
امام جمعه مشهد مقدس ادامه داد: سیستم آموزش و تعلیم غربی امیرکبیر و همراهان او را تحت تأثیر قرار داد، این افراد از جریان مدرنیته غرب متأثر شدند و به این نتیجه رسیدند که رشد علمی معلول سکولار شدن تعلیم و تربیت در غرب است. امیرکبیر با این پندار غلط دارالفنون را به دو نفر از لاییک ترین اشخاص تاریخ یعنی میرزا ملکم خان و آخوندزاده سپرد و این افراد نیز ورود آموزه های دینی به داخل دارالفنون را کاملا قطع کردند.
آیت الله علم الهدی با تأکید بر اینکه سکولار شدن علم در منطق قرآن محکوم است، گفت: منطق قرآن بر آموختن علم و دین در کنار یکدیگر تأکید دارد و همه علوم به برکت دین ارزش و اعتبار می یابند.
وی با اشاره به برهه دیگر از تاریخ کشورمان اولین اقدام رضاخان را جلوگیری از فعالیت حوزه های علمیه و رشد حوزویان خواند و یک از اهداف انقلاب اسلامی که بیش از همه یک انقلاب فرهنگی بود را آمیختگی همه علوم با مبانی دینی دانست.
رییس هیئت موسس حوزه علمیه فاطمه الزهرا (س) به تشریح ضرورت گسترش حوزه های علمیه از سه جهت پرداخت و اظهار داشت: نظام اسلامی در همه رشته ها نیاز به متخصص دارد و در این نظام آن علمی کارآمد است که مبنای فکری آن دانش دینی باشد و حوزه های علمیه متولی اینگونه آموزش ها هستند.
وی تصریح کرد: توسعه جهانی اسلام در هیچ زمانی از ظهور پیامبر (ص) تاکنون تا این اندازه گسترده و سریع نبوده است، توسعه جهانی تشیع در دنیای امروز نیرو می خواهد و تربیت نیروهای کارآمد در گرو توسعه حوزه های علمیه است.
آیت الله علم الهدی جلوگیری از سکولار شدن علم و تربیت و به دنبال آن علم را به عنوان سومین ضرورت توسعه حوزه های علمیه مطرح کرد و اذعان داشت: امروزه با توجه به بست و گسترش رشته های علمی و علوم میان رشته ای نمی توان افراد را ملزم کرد که در کنار تحصیلات علمی، تحصیلات دینی نیز داشته باشند اما لازم است که در این شرایط علمای دینی جریان آموزش اینگونه علوم را به موازات گسترش علوم دیگر پیگیری کنند تا یک هماهنگی و آمیختگی بین تعلیم و تربیت جامعه امروز با آموزش دین بوجود آید.

منبع : http://www.shabestan.ir/newsdetail.asp?newsid=87022109311049&code=

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در شنبه 87/2/21 و ساعت 11:58 صبح | نظرات دیگران()

خوب حالا کی بود میگفت این حادثه ، انفجار بوده و احتمال اینکه بمب گذاری باشد وجود ندارد .

عزیزم بالاخره حقیقت روشن شد و روسیاهیش برای شما موند .

آخه چرا بیخود و بیجهت خودتو خراب میکنی ؟

میتونستی مثل بقیه خلق الله اظهار بی اطلاعی کنی و اظهار نظر را موکول کنی به بعد از کشف حقیقت .

اما تو این کارو نکردی .

حالا بچش طعم سرافکندگی را .

هر چی انجوی نژاد بیچاره میگفت بابا این یه بمب گذاری بوده همه عالم و آدم جمع شده بودند میگفتند : نععع حتی ما قبل از انجام تحقیقات هم با ضرث قاطع حکم میکنیم که کار ، کار مواد منفجره موجود در یادمان شهداست !

یکی نبود بهشون بگه اگه واقعا اینطوره پس چرا مسئول یادمان را محاکمه نمیکنید و دیه دوازده پرنده عاشق را ازش نمیگیرید؟ ! ؟

واقعا که برخورد کودکانه ای با این قضیه شد .

خوب بالاخره خورشید از پشت ابرها کنار رفت و قضیه لو رفت .

بشنوید اظهارات مسئولان را در این زمینه :

 

اظهارات مسئولان ذیربط درباره دستگیری عوامل انفجار شیراز

خبرگزاری فارس: وزرای اطلاعات و کشور و رئیس کل دادگستری استان فارس از دستگیری عوامل انفجار شیراز خبر دادند.

 

به گزارش خبرنگاران فارس، وزیر اطلاعات گفت: با تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) و مأموران نیروی انتظامی، عامل اصلی انفجار در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، غلامحسین محسنی‌اژه‌ای امشب در گفتگو با خبرنگاران، افزود:‌ فرد اصلی که در بمب‌گذاری مباشرت مستقیم داشت عصر امروز در حالی که قصد خروج از کشور را داشت شناسایی و دستگیر شد و در هنگام دستگیری نیز مسلح بود.
وی با اشاره به اینکه پنج تن دیگر از عوامل این گروه تروریستی نیز شناسایی شده و از آنها مقادیری مواد منفجره و سیانور کشف شده است، خاطر نشان کرد:‌ این افراد که همگی ایرانی هستند از قبل شناسایی شده بودند و ارتباطات آنان با کشورهای خارجی محرز شده بود.
وزیر اطلاعات با اشاره به شناسایی سرپل اصلی این گروه تروریستی در یکی از کشورهای خارجی، تصریح کرد:‌ این گروه تروریستی با کشورهای آمریکا و انگلیس ارتباط داشته و پیش از این نیز از طریق وزارت امور خارجه به آن کشورها اعلام شده بود اما نه تنها هیچ اقدامی در جلوگیری از اعمال تروریستی آنها صورت نگرفت بلکه حمایت نیز شدند.
محسنی‌اژه‌ای با بیان اینکه علت عدم انتشار خبر تاکنون احتمال لو رفتن اطلاعات کسب شده و فرار عوامل اصلی بمب‌گذاری بود، تصریح کرد: این عوامل قصد داشتند بعد از انجام بمب‌گذاری در حسینیه سیدالشهدای شیراز در نقاط دیگری نیز اقدامات تروریستی انجام دهند.
وزیر اطلاعات با رد ارتباط این عوامل با گروه‌هایی که پیش از این مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفته بودند، گفت:‌ اطلاعات تکمیلی را بعد از پایان تحقیقات به اطلاع مردم خواهیم رساند.
به گزارش فارس، ساعت 21 روز بیست‌ و چهارم فروردین‌ ماه سال‌جاری بر اثر انفجار در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز 202 نفر از هموطنان در حین عزاداری اباعبدالله(ع) شهید و مجروح شدند و پیش از این مسئولان احتمال خرابکاری و عمدی بودن این حادثه را رسماً رد کرده بودند.
* پورمحمدی وزیر کشور نیز اعلام کرد: انفجار شیراز اقدامی خرابکارانه و توطئه دشمنان ملت بزرگ ایران و نفریـن‌شده‌های الهی به اسم سلطنـت‌طلبی است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مصطفی پورمحمدی وزیر کشور شب گذشته در جمع خانواده شهدای انفجار حسینیه سیدالشهدای شیراز که در حسینیه عاشقان ثارالله این شهر گرد هم آمده بودند، گفت: آن حادثه‌ای که اتفاق افتاد برای همه ما موجی از غم و اندوه را به همراه آورد، اما باید افتخار و مباهات کنیم که راه شهادت همچنان باز است.
وی با بیان اینکه همواره توطئه های دشمنان با جواب دندان شکن ملت ما روبرو شده است، به انفجار حسینیه شیراز اشاره کرد و افزود: دشمن فکر می‌کند که می‌تواند به این مردم لطمه بزند اما تا زمانی که این روحیه، این احساس، این شور و شعور در جامعه وجود دارد، نمی‌تواند.
پورمحمدی با اشاره به این نکته که با اقدامات بسیار پیگیرانـه‌ای که صورت گرفت عوامل حادثه شناسایی شدند، ادامه داد: ما از همان لحظات اول سعی کردیم که حادثه را با دقت و احتیاط تعقیب کنیم که هم علل و هم عوامل حادثه شناسایی شوند و گمانـه‌زنـیهایی در مرحله اول بود که ناچار بودیم برای اطلاع رسانی به جامعه مطرح کنیم و ظاهر قضیه هم چیزی بود که توسط کارشناسان اعلام شد.
وی تصریح کرد: ما هیچ سرنخی از استان فارس و شیراز به دست نیاوردیم. از استانهای دیگر به دست آوردیم و در ماجرای یک انفجار دیگری که مـی‌خواست اتفاق بیفتد عوامل این حادثه شناسایی شد و به مدد روح بلند این شهدا، از حادثه‌ای دیگر جلوگیری شد.
وزیر کشور تاکید کرد: انفجار شیراز اقدامی خرابکارانه و توطئه دشمنان ملت بزرگ ایران و نفریـن‌شده‌های الهی به اسم سلطنـت‌طلبی است و مراکز آنان در کشورهایی که داعیـه حقوق بشر و داعیـه دفاع از ملـتها و ضد تروریسم دارند، قرار دارد. در آن کشورها به اینها رادیو می‌دهند، تلویزیون داده‌اند و از همانجا آنها را پشتیبانی می‌کنند.
وی خطاب به خانواده شهدای انفجار شیراز اظهار داشت: با حضور مقام معظم رهبری در استان و صفایی که مردم استان و مردم شیراز نشان دادند، خدا این لطف را در حق شما مردم کرد و علت حادثه و عوامل حادثه به این سرعت خارج از انتظار ما و در حوزهای دور از دسترس عادی ما به دست آمد.
پورمحمدی گفت: به دلایل امنیتی باید ایـنچنین تدبیر می‌شد که بتوانیم نتیجه بگیریم و موضوع را خوب متوجه شویم که چیست؛ و زمان تأخیر افتاد اما حادثه را خوب درک کردیم و نتیجه گرفتیم.
وی گفت: دشمنان ملت که اخیراً منافقین را از لیست تروریسـتها خارج کرده‌اند، این عوامل تروریست را پناه می‌دهند و حمایت می‌کنند، پشتیبانی می‌کنند و آن وقت ملت عزیز و شریف ما را به تروریست بودن و تروریست پروری و ضد حقوق بشر و خشونـت‌طلب و تحجر متهم می‌کنند.
وزیر کشور در پایان خاطرنشان کرد: مقامات دیگر حتماً توضیحات بیشتری درباره جزئیات شناسایی عوامل انفجار شیراز ارائه خواهند داد.
* رئیس کل دادگستری استان فارس گفت: رسیدگی به پرونده شهدای انفجار کانون رهپویان وصال در کوتاه‌ترین زمان و با سرعت و دقت انجام می‌شود.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی دادگستری استان فارس احمد سیاوش پور افزود: بلافاصله پس از انفجار بازپرس ویژه دادستان و معاونان وی و چند تن از معاونان دادگستری استان رسیدگی به موضوع را به طور جدی در دستور کار قرار دادند و خوشبختانه با تلاش ماموران اطلاعاتی و انتظامی عاملان انفجار دستگیر شدند.
رئیس کل دادگستری استان فارس با بیان اینکه از ابتدای قضیه تاکنون دادگستری برمفتوح بودن پرونده و پرهیز از گمانه‌زنی تاکید داشته است، گفت: قبل از دستگیری عوامل انفجار روزها و ساعت‌های متوالی جلسات متعددی به وسیله هیئت قضایی‌، مسئول پرونده با کارشناسان و عوامل اطلاعاتی برگزار شده و به فاصله چند روز پس از انفجار هیئت کارشناسی و قضایی بر نقش مستقیم عامل انسانی در وقوع انفجار تاکید داشته و ارتباط با مواد منفجره‌ای مانند گلوله خمپاره و توپ را منتفی دانسته‌اند.
سیاوش پور با بیان اینکه دشمنان نظام و انقلاب مردم را هدف گرفته‌اند، زیرا مردم مخلص و خداجوی ما سرمایه اصلی انقلاب و نظام هستند، اضافه کرد: اینگونه اقدامات سبعانه کوچک‌ترین خللی در اراده مردم در تداوم انقلاب و نظام ایجاد نمی‌کند.
رئیس کل دادگستری استان فارس کشف واقعه را مرهون خون پاک شهدا و حضور پربرکت مقام عظمای ولایت در فارس دانست و گفت: تردیدی نداشتم خون شهدا دامان دشمنان نظام و عاملان را خواهد گرفت.
انتهای پیام/
          http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702200042

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در جمعه 87/2/20 و ساعت 1:9 عصر | نظرات دیگران()

مطهری و گروه خون ما

بخشی از بیانات آیت‌الله جوادی‌آملی

در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت استاد‌مطهری(ره)؛ فروردین 1387

 

اختصاصی کتاب‌نیوز/ info@ketabnews.com

 

 

... یادم هست وقتی رسانه‌های گروهی خبر شهادت ایشان را رساندند، و عکس شریف ایشان را تلویزیون نشان می‌داد، من فقط کارم این بود که آن عکس را می‌بوسیدم و گریه می‌کردم... حدود سال 32 بود که ایشان از قم به تهران مهاجرت کردند. مدرسه مروی آن روز بهترین مدرسه تهران بود _ الآن هم همین طور است _ و چهار تا حجره رو به قبله داشت که ما در یکی از آن چهار تا حجره رو به قبله می‌نشستیم. در کنار حجره ما حجره مرحوم آقای قاضی بود که او تالی مدرس مدرسه‌ی مروی بود و شرح منظومه و اینها تدریس می‌کرد. بعد از رحلت ایشان، مرحوم شهید مطهری آمدند در همان حجره مستقر شدند. ایشان هم همین علوم عقلی را تدریس می‌کردند، منتها روزها. و چون حجره‌ی ما با جائی که ایشان تشریف می‌آوردند برای تدریس، فاصله بسیار کم بود؛ غالب روزها که تشریف می‌آوردند، خدمتشان می‌رسیدیم و محضر ایشان برای همه‌ی ما شیوا و شیرین بود...

 

این بزرگوار چون آثار فراوانی در سطوح گوناگون دارد، خون پر برکتشان هم برای سطوح گوناگون نافع است. دو مطلب باید مورد عنایت قرار بگیرد؛ یکی مربوط به اصل شهادت و خون شهید است، یکی هم مربوط به شخص ایشان.

اصل جریان خون شهید، این سخن برای 8-7 قرن قبل است که قبل از جناب مولوی، آن عارف بزرگوار گفته است، بعد جناب مولوی گفته است: صد هزاران طفل سر بُبریده شد تا کلیم الله موسی زنده شد. این سخن مال مولای روم نیست، قبل از او هم ابن عربی گفته است، بعدها دیگر رواج پیدا کرد؛ آن بزرگوار می‌گوید: موسای کلیم دفعتاً به بار نیآمده! این یُذَبِّحُونَ اَبناءَ هُمْ (1) موسای کلیم را احیاء کرده است.

 

خدای سبحان بر اساس عدل محض عالم را اداره می کند. خون هیچ بی‌گناهی به زمین نمی‌ریزد. و این که در جریان سیّد الشهداء (سلام الله علیه) هست که خون گلوی علی اصغر را به آسمان ریخت _ حالا شاید یک سمبلی باشد _ ولی بر اساس إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَیّب(2) بالا رفته است. وگرنه خون چه به زمین بیاید و چه به آسمان برود، آسمانی است. آسمان رفتن نه یعنی بالا رفت و پائین نیآمد! این خون پائین بیا نیست. إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیب.

بعد از سخن ابن عربی، بعدها مولوی و امثال مولوی این را بازگو کردند که صد هزاران طفل … تا بعداً کم کم کلیمُ الله زائیده شد. این "اصل خون شهید" است.

اما خصیصه‌ی شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه این است که: عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی(3). او معلّمانی داشت که واقعاً شَدیدُ القُوی بودند. از یک سو امام راحل (رض) بود که او در حدّ خود واقعاً در این عصر شَدیدُ القُوی بود، یکی هم علامه‌ی طباطبائی بود که او هم شَدیدُ القُوی بود. قوای علمی و عملی اینها در کمال شدت فعل بود.

 

مرحوم علامه‌ی طباطبائی (رض) معتقد بود که وقتی کسی حرف معقولی دارد و مقبولیت اجتماعی دارد، باید در دو سطح یا سه سطح حرف بزند. بعضی‌ از این بزرگان ما؛ چه در فقه، چه در فلسفه و... اینها یک سطحی‌اند. یعنی مثلاً حکیم سبزواری، حکیم آقا علی نوری، بالاتر از آنها مرحوم صدر المتألّهین، اینها یک قلمه‌اند، فقط برای خواص چیز می‌نویسند.

اما مرحوم علامه‌ی طباطبائی (رض) اینچنین نبود. هم المیزان می‌نوشت، هم تعلیقات اسفار و مانند آن می‌نوشت، هم آموزش دین بچه‌های مدرسه، یعنی اینهائی که کلاس سوم و چهارم‌اند؛ این کار آسانی نیست. آدم بتواند مطالب عقلی عمیق را رقیق کند تا بچه‌ها بفهمند خیلی سخت است. هم کار، کار سختی است، هم تنزل دادن از آن مستصعب و سخت‌تر، مشکل است.

شهید مطهری (رض) هم شاگرد این عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی بود. یاد گرفت چگونه قلم بزند. هم آن مطالب عمیق را نوشت،‌ هم کتاب رقیق داستان راستان! کسی نیست که داستان راستان را بخواند و نفهمد. برای همه قابل فهم است. این دو سطح یا سه سطح سخن گفتن و یا نوشتن از همان جا _ علامه طباطبایی_ گرفته شده است.

 

مطلب دیگر اینکه بر اساس آن مطلب قبلی که خون شهید در رگهای جامعه القاء می‌شود، شهید کار خودش را کرده است. مثل اینها که به سازمان انتقال خون، خون دادند. منتها جامعه ما باید بفهمد مضاف بر آن، ستاد بزرگداشت باید به جامعه بفهماند که این گروه عقل را پیدا کند تا بخواند، هماهنگ بشود با گروه خون آن شهید.

 

بدانید که یک ملت غیرعاقل با گروه خونش هماهنگ نیست. یک کسی اهل استدلال نیست، اهل عقل نیست، عقل گرا نیست، وارسته نیست، پرهیزگار نیست، این با این خون هم گروه نیست. این سازمان انتقال خون به همه می‌فهماند که این خونی که الآن اینجا هست، گروه «ب» است، «آ» است، یا فلان است و... خون شهید مطهری یک گروه عقل‌گرائیِ دین‌باورِ دین‌پژوهِ دین‌شناسِ دین‌دار می‌خواهد. آنهائی که قبول کرده‌اند، می‌توانند از آن استفاده کنند، وگرنه بهره‌ای نمی‌برند. کار ستاد و رسالت ستاد این است.

 

بزرگداشت کار آسانی است، اما بزرگ کردن کار هر کسی نیست. جامعه را بزرگ کردن، خون را معرفی کردن، گروه خون را شناسائی کردن، خون را تزریق کردن، فهم به جامعه دادن، این کار آسانی نیست. اگر جامعه نفهمد، فوراً با چهار تا شبهه می‌شود جامعه را زیر و رو کرد. اینطور نیست که حالا شبهه نتواند جامعه را زیر و رو بکند! بسیاری از موارد است که فوراً جامعه را بر می‌گرداند. اما وقتی جامعه عاقل شد، آدم کاملاً مطمئن است که بر نمی‌گردد. سرمایه‌های سنگینی برای این انقلاب سرمایه گذاری شده؛ این بزرگوار هم در ردیف این سرمایه‌های وزین است. بنابراین نشر معارف ایشان، نشر مآثر ایشان، در حقیقت شناختن و شناسائی گروه خون عقلی است. یک انسان عاقلِ عامل می‌تواند از این خون بهره برداری کند، چه بسا این خون تمام شدنی هم نیست.

 

مطلب دیگر اینکه در غالب اعلامیه‌های فوت و در سخنرانی‌ها در گرامیداشت خیلی از عالمان دین نوشته می‌شود: اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر(4). اما این لقب همچنین گسیخته و گزاف و ارزان نیست. وجود مبارک حضرت امیر یک وقتی فرمود: اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر که قبلاً علماء را در خطبه شقشقیه معرفی کرد: لُولا مَا اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمْ وَ لا سَغَبِ مَظلُومْ (5). این عالمانی که تعهد سپرده‌اند و جلوی ظلم را می‌گیرند؛ با قلمشان، بیانشان، هم جلوی ظلم سیاسی را می‌گیرند، هم جلوی ظلم اجتماعی و هم جلوی ظلم اقتصادی را می‌گیرند که این بزرگوار در هر سه بخش کار کرده است. چنین عالمی در پایان نهج البلاغه می‌شود اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر... و گرنه آن جمله که تزیین اعلامیه فوت است و کمتر اعلامیه‌ای را می‌بینید که برای عالمان دین باشد و این لقب در آن درج نشده نباشد.

 

شهید مطهری هم در برابر ظلم سیاسی مبارزه کرده، زندان رفته؛ هم در برابر ظلم اجتماعی مبارزه کرده، هم در برابر ظلم فرهنگی مبارزه کرده، هم در برابر ظلم اقتصادی.

ظلم اقتصادی مبارزه‌اش به این نیست که یکی را بگیر، یکی را ببند! طرح اقتصادی دادن، جلوی ظلم اقتصادی را گرفتن است. حرف عالمانه زدن، هم اخلاق اقتصادی را گسترش دادن، هم راه حل نشان دادن، که مثلا شما با این سرمایه و با این راه حل علمی می‌توانید جلوی کِظّة ظالم و سَغب مظلوم را بگیرید؛ مبارزه با ظلم اقتصادی است. اینگونه از علماء که تعهد الهی را عمل کرده‌اند، در پایان نهج البلاغه مشمول آن بزرگداشت حضرت امیر (سلام الله علیه) اند که اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر. و گرنه کسی که در این جناح‌ها هیچ تلاش و کوشش نکند، فقط درس بخواند؛ خوب این هم همراه کتابش دفن می‌شود! الآن خیلی‌ها کتاب نوشته‌اند و رفته‌اند؛ باید انسان نبش قبر بکند، چهار تا کتاب را بگردد، چند تا مطلب پیدا بکند.

بنابراین لُولا مَا اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمْ وَ لا سَغَبِ مَظلُومْ؛ این علماء می‌شوند اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر که از مصادیق روشن و شفاف این دو تعبیر، شهید بزرگوارمان، شهید مطهری (رض) است.

  

.......................................

 

(1) بقره / 49   و   ابراهیم / 6

(2) فاطر / 10

(3) نجم / 5

(4) نهج البلاغه / کلمات قصار / 147 

(5) نهج البلاغه / خطبه 2 

????/??/??

http://www.ketabnews.com/detail-7418-fa-1.html

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در چهارشنبه 87/2/18 و ساعت 12:0 عصر | نظرات دیگران()

این اراده کمال تبریزی مبنی بر تقدس زدایی از شخصیت ها و اصناف معتبر و بزرگوار جامعه کم کم دارد به یک معضل اساسی تبدیل میشود و احتمالا اگر جلوی این به اصطلاح هنرمند ! گرفته نشود دیگر هیچ صنف یا شخصیت معتبری نمی ماند مگر اینکه به نوعی در آثار هنری ! ایشان ، اعتبار خود را از دست داده و اینقدر پایین آورده میشود که حتی اراذل و اوباش هم با شخصیت های فیلمش همذات پنداری کرده و با خود میگویند : "بابا اینم که مث خودمونه " . و این واقعا خطرناک است زیرا یک نوع سیاه نمایی میشود و دیگر برای من جوان ، قهرمانی باقی نمی ماند که بخواهم آن را تحسین کنم . و از آنجایی که جوان فطرتا نیاز دارد به قهرمان پروری لذا روی می آورد به قهرمانان جعلی و پوشالی فرهنگ غرب ( مانند کریستیانو رونالدو و مایکل جکسون و آنجلینا جولی و و براد پیت و سایر مانکن های غربی ) و نهایتا می شود آنچه هم اینک بعضی از عزیزانمان شده اند .

اگر همان موقع که آقای کمال تبریزی داشت ذهنیت ما را به بهانه واقیت گرایی یا آشنایی زدایی ( که یکی از بحث های داغ سینماست )در مورد شهدای از جان گذشته مان عوض میکرد ، جلویش را گرفته بودند دیگر نه کار به فیلم مارمولک میرسید و نه به سریال شهریار .

ببینید در فیلم دو قانون اساسی وجود دارد :

 اول اینکه در فیلم همه چیز مطلق است . یعنی اگر یک روحانی در فیلم مارمولک نشان میدهد که دزد است من بیننده این برداشت را میکنم که به طور مطلق همه آخوندها دزد هستند هرچند که اصلا نیت کارگردان هم این نباشد که بخواهد بگوید همه آخوندها دزدند و هنگام اکران همه جا دنبال دنبال فیلمش راه بیفتد و سعی کند به تماشاگر بفهماند که من به طور نسبی روحانیت را سنجیدم . با همه این اوصاف من بیننده با ضمیر ناخودآگاهم برداشت مطلق کرده ام و حتی خودم هم اختیاری در این زمینه ندارم که بیایم خود را قانع کنم که  حالا بیا و برداشت نسبی کن .

دوم اینکه در فیلم هیچ چیز تصادفی نیست بلکه فیلم دنیایی است که مخلوق کارگردان است و فقط کارگردان است که همه اکساسوار صحنه و دیالوگها و حرکات و عکس العملها را بر اساس روند کلی داستان در کادر تصویر می گنجاند . لذا هیچ چیز در فیلم تصادفی نیست .

 

بر اساس این دو قانون مخاطب با دیدن مارمولک برداشت میکند که همه آخوندها دزد هستند و با دیدن سریال شهریار برداشت میکند که شهریار یک آدم بوالهوس بوده است .

که هر دو به دور از واقعیت است .   

در همین زمینه دختر شهریار انتقاد شدید اللحنی به آقای تبریزی دارد که در صورت تمایل میتوانید آن را در اینجا ببینید :

                            http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702150440

 


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در دوشنبه 87/2/16 و ساعت 2:32 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
درباره خودم

بی عینک
تحلیل بی عینک
وقایع را بی عینک ببینیم نه از درون عینک رسانه ها . همین

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 20
مجموع بازدیدها: 389368
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه