بی عینک
استعمارگرو سلطه پذیر نباشدبه واسطه ولایت قلبا روحانیت را شهود کرده باشد با معامله و معاشرتی که با روحانیون داشته نسخه تجسم یافته اسلام قرن بیست و یکمی را لمس کند.اگر کسی این سه شرط را داشت صلاحیت نمایش فرهنگ روحانیت را دارد و اِلا نه
لازم به توضیح است که اینها شرایط حداقلی است یعنی لازم هست ولی کافی نیست به نظر میرسد آقای محمدی این شرایط حداقلی را دارد ولی شرایط تکمیلی را ندارد از جمله شرایط تکمیلی صاحب رسانه ای که میخواهد پیرامون روحانیت کاری ارائه دهد شاید بتوان به موارد زیر اشاره کرد1- مغرضانه و از روی دشمنی به سراغ روحانیت نرود2-تصویری را از روحانیت در ذهن مخاطب بسازد که بتوان گفت به آن استوانه های حوزه نزدیک باشد3 - اگر خواست آسیب شناسی کند نیاید به نحوی بیان کند که مخاطب عام فکر کند روحانی فقط همین است که بدتر از خودش اینقدر معضل دارد بلکه اولا بیان شود که همه روحانیون اینطور نیستند به هر روشی که سازنده بلد است مثلا برای اینکه منورالفکرها فریاد برنیاورند که اثر شعاری شده میتوانند یک یا چند روحانی درست و حسابی را در کنار این روحانی قرار دهند یا هر روش دیگر که خود سازنده بلد است ولی اصل قضیه لزوم دارد چون در غیر اینصورت مخاطب تعمیم میدهد و میگوید همه آخوندها همینطور هستند.4- تا حد زیدی با روحانیت امروز حشر ونشر داشته باشد و بسیار باید شنونده باشد تا با مشکلات روحانیون به طور عینی و دقیق آشنا شود تا وقتی یک روحانی اثر رامشاهده میکند باخنده سالن سینا را ترک نکند ضمن اینکه هر چقدر واقعی تر باشد کار جذابتر در می آید چون قاعده اول شخصیت پردازی در سینما اینست که آن شخصیت را در حد اعلا بشناسیم و هرچند حتی یک دهم پارامترهای شخصیتی را هم در فیلم نبینیم اما سینماگر باید شخصیت را کاملا بشناسد،همانطور که خودش را میشناسد این چیزی نیست که من از خودم ساخته باشم این یک قاعده سینمایی است اگر به هرچیز پایبند نیستم حداقل به قواعد فن که متخصصین فن بیان کرده اند پایبند باشیم 5- مشکلاتی را مورد بررسی قرار دهد که مختص این قشر است نه اینکه مخاطب ببیند این روحانی در در وظایف اولیه زندگی اش مانده است چه برسد به انجام وظایف طلبگی اش 6- عینک خود را بردارد مناسبات حاکم در جامعه غربی را لحاظ نکند و با شناخت مناسبات حاکم درفرهنگ روحانیت طبقه بندی انجام دهدمثلا تقسیم بندی انسانها به سنتی و مدرن مربوط به مناسبت غرب است نه مناسبات حاکم در حوزه حوزویان دو دسته اند یا متجر یا پایبند به اصول ولی انعطاف آمیز در برابر مقتضیات زمان البته منظور از انعطاف نان به نرخ روز خوردن نیست بلکه منظور رد فروع بر اصول است همچنین فطری بودن وابدی بودن اسلام ناب این ملاکی است که میتوان با آن در حوزه تقسیم بندی کرد والا ملاک سنتی و مدرن زائیده تفکر مدرنیسم برای جذب انسانها به فرهنگ مدرن است نه چیزی که دریک فرهنگ متناقض بامدرنیسم جواب بدهد ممکن است شرایط دیگری هم باشد ولی فعلا به همین مقدار بسنده می کنم اگر کسی این موارد را لحاظ نکرد اساسا صلاحیت ساختن کار با سوژه روحانیت را ندارد هرچند خود نداند آقای محمدی به غیر از مورد اول بقیه موارد را رعایت نکرده لذا تا قبل از احرازآن صلاحیت ساختن کار بعدی پیرامون روحانیت را ندارد اگر هم از روی دلسوزی و حل مشکلات روحانیت کار چهارمشان را بسازند اینکار جز تخریب ابعاد دیگر روحانیت وایجاد شبهات مختلف در ذهن غیر روحانیون و فاصله گرفتن مردم کم بصیرت از روحانیت نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد هرچند برای مردم با بصیرت اثرچندانی ندارد به آقای محمدی عرض میکنم از حسن نیت شما و زحماتی که پیرامون معضلات حوزه کشیده اید ممنون ولی خواهشا شما را به هر که میپرستید از این به بعد مشکل گشایی نفرمایید و این کار را به اهلش بگذارید مامخلص شما هم هستیم ولی فکر میکنم همین مقدار کفایت میکند ، دست شما درد نکن، اجرکم عند ا...
در فیلم طلا و مس همه شخصیتها وظایفشان را به خوبی میشناسند و به درستی انجام میدهند به جزسید رضا سیدرضا نه وظایف خود را در قبال همسر نه فرزند دختر نه فرزند پسر نه دختر همسایه عقب افتاده نه پیرزن همسایه نه مسئولان بیمارستان نه بخش زنان بیمارستان نه تاجر قالی نهدوست خود می شناسد ونه در قبال حوزه و کلاس درس وظیفه شناسی داردو به تبع وقتی وظیفه اش را نمی شناسد مسلم است که نمی تواند انجام دهد
سیدرضاکسی است که در زندگی به یک چیز بیشتر نمی تواند بیاندیشد ان هم درس اخلاقش است انگار هیچ چیز دیگر در اطرافش نیست اگر در موقعیتی به اجبار بیماری زهراسادات در ان قرار نمی گرفت منع حضور در کلاس اخلاق نمی شد و مجبور به تعامل بیشتر با اطرافش نمی شد هرگز از خواب غفلت بیدار نمی شد وهمچنان خودخواهانه و بی تفاوت نسبت به همه چیز به درس اخلاقش می اندیشید چنین ادمی به درد لای جرز دیوار می خورد نه حوزه
اینکه تمام منتقدانی که در مورد این فیلم مطلب نوشته اند همه بالاتفاق شروع به تمجید از این فیلمکرده اند وبرای اولین بار در طول تاریخ نقدنویسی تمام منتقدان یکصدا شده اند بی ارتباط به شخصیت پردازی آخوند فیلم نیست مگر ممکن است که همه منتقدان اعم از مذهبی غیر مذهبی ضد مذهبی همه بیایند به جای تحلیل یک فیلم دست به تجلیل بزنند مگرچه اتفاقی افتاد که آقایانی که حتی برای قویترین فیلم های سینمایی هم باژست های روشنفکرانه اشکالهای ولوجزئئ می گرفتنداین بار همه چشم خود را بر اشکالات فیلم بسته اند ؟ جواب واضح است چون این فیلم آمده در کشاکش دراماتیک عالم متدین را در ضعیف ترین موضع قرار داده و اخلاق نظری را به باد استهزاء گرفته وقصه را طوری چیده که تماشاگر به این نتیجه میرسد که اخلاق نظری کارایی ندارد و این اخلاق عملی است که به درد بخوراست لذا منتقد غیر مذهبی از فیلم خوشش آمده وچشم بر روی اشکالت فیلم بسته چرا که او سالهاست که می خواهد بگوید علم اخلاق مفت نمی ارزد و پرداختن به آن وقت تلف کردن است وادمی که به ان می پردازد بهتر است به جای هدر دادن عمرش و بازماندند از امور زندگی اش به رتق و فتق زندگی اش بپردازد وحقوق اطرافیانش را ادا کند وبدین گونه سفره علوم نظری اسلام را جمع کند و وقتی این شخصیت می بیند که در این فیلم اینقدر خوب این حرفش در قالب قصه برداشت می شود خب احمقانه است اگر بخواهد بر ضد چنین فیلمی بنویسد و قائدتا باید به به و چهچه کند والا به عقلش باید شک کرد
در این فیلمهمه دارند به سیدرضا زندگی را یاد می دهند حتی یک دختر منگل درکش بیشتر از سید رضاست همه می شوند منجی سیر رضا از زهراسادات و سپیده (پرستار بیمارستان) بگیر تا پیرزن همسایه ودوست سیدرضا و عاطفه وحتی امیر علی و بدتر از همه ایدا دختر منگل همسایه .واقعا که چینش شخصیت ها به گونه ایست که سیدرضا ابله ترین فرد گروه است طلای ناب زهراسادات است او هیچ رشد یا سیر قهقرایی در فیلم ندارد از همان اول فیلم یک انسان کامل است تا اخر فیلم من نمی دانم چرا آقایان مدرن سکوت اختیار کرده اند ؟ مگر همیشه نمی فرمودید که شخصیت سفید یا سیاه دوره اش گذشته و مربوط به دوره سینمای کلاسیک است و دیگر سینمای امروز برنمی تابد که شخصیت های کاملا خوب یا کاملا بد داشته باشیم و دیگر برای تماشاگر باور پذیر نیست پس چرا در مورد زهراسادات سکوت کرده اید ؟ مگر دستورالعمل صادر نمی کردید که شخصیت باید خاکستری باشد و ترکیبی از ویژگی های خوب و بد باشد تا باور پذیر باشد ؟ چرا همگی بالاتفاق زهراسادات را باورپذیر خواندید ؟ آیا از موضعتان برگشته اید ؟ یا مطلب دیگری در میان است ؟ شاید ایقدر از به ضعف کشیده شدن روحانیت در سینما به وجد آمده اید که دیگر این مسائلی که تا پیش از این برایش سینه چاک می کردید به چشمتان نمی آید ! غیر از زهرا سادات که طلای 24 عیار است ما بقی شخصیتها به جز سید رضا نیز طلا هستند منتها با عیار پایین تر و صد البته همه اینها طلا بودنشان را مدیون زهراسادات هستند و فقط این سید رضای دربه در است که مس است و باید پای درس اخلاق عملی پرستار بیگانه با دین ، یک منگل عقب افتاده ، یک دختر بچه ابتدایی و بالاتر از همه همسرش بنشیند و درس اخلاق عملی بگیرد و روش انسانی زیستن را بیاموزد . سوالی که به ذهن مخاطب می آید اینست که خاک بر سر این طلبه . پس توی حوزه چی یادشان می دهند ؟این بابا که الفبای زیستن را هم بلد نیست و اگر از فیلم فاصله بگیریم اگر واقعا حوزه چنین می بود باید در چنین حوزه ای را گل میگرفتیم که دیگر چنین شازده هایی را تحویل جامعه ندهد و همانطور که حاج آقا رحیم ( استاد اخلاق فیلم و زبان گویای آقای محمدی ) فرمودند ! باید کتاب و دفتر را میشستیم و عشق را در دفتر نمی جستیم بلکه حداقل میگذاشتیم طلبه وقت اش را تلف نکند در حوزه و برود در جامعه عشق بیاموزد اما شواهد حاکی از این است که چنین نبوده چون عاشقان راستین الهی و عاشقان مخلوقات الهی و کسانی در آداب معاشرت و مردم داری تمام عیار بوده اند و مردم آنها را الگوی عملی خود قرار می داده اند از همین حوزه هایی که طبق نظر آقای محمدی در وادی عشق بی ثمرهستند و بواسطه همین کتابهای اخلاقی که طبق نظر آقای محمدی باید از بین شان برد رشد یافته و بر آمده اند کسانی که سیره رفتاری شان بر این قاعده اخلاق نظری استوار بوده که به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست و عاشق مردم بوده اند به این دلیل که عاشق خدا بوده اند به این دلیل که عاشق خدا بوده اند و مردم وسایر موجودات ساخته دست الهی هستند و همه اینها ایشان را به یاد صفت یا صفاتی از ذات اقدس اله می اندازد همچنین سیره اخلاقی شان بر این قاعده اخلاقی استوار بوده که باید حقوق همه کس و همه چیز را ادا کرد دقیقا همانطور که خدا بواسطه امام سجاد دستور داده ، امام سجاد علیه السلام در کتاب حقوق خویش تمام حقوقی که بر گردن انسان است را بیان فرموده اند خوب آقای محمدی یک فیلم که سهل است صد تا فیلم دیگر هم بسازد مبنی بر اینکه اخلاق نظری بدرد نمی خورد آیا از ارزش کتاب حقوق امام سجاد کاسته خواهد شد ؟ساخته و پرداخته های حوزه های علمیه از امیر المومنین آموخته اند که "معرفت النفس انفع المعارف " اگر بنا باشد انتخاب کنم که آقای محمدی درست میگوید یا امیرالمومنین ؟ بی معطلی می گویم امیر المومنین (اشاره به مباحث دقیق معرفت النفس که سید رضا پشت دار قالی بیان میکند و بیشتر به یک هذیان بیفایده میماند تا مباحث دقیق معرفت النفسی که برگرفته از روایات است و بیننده ناخودآگاه حکم به بی اثر بودن آن در زندگی میدهد) آقای محمدی دیر آمده اید زود هم می خواهید بروید ؟ کمی آهسته تر شما حالا حالا ها باید زحمت بکشید تا شاگرد امیر المومنین بحساب بیایید آخر چطور هنوز استاد نشده دکان زده اید ؟ فعلا وقت شاگردی تان است نه وقت تز دادن در باب اخلاق نظری و عملی اینکه اخلاق نظری فاقد کارایی است و منفک از اخلاق عملی نظر شخصی شماست که چیزی نیست جز یک برداشت عوامانه از دروس معرفتی شما پس از گذراندن چند سال شاگردی در اخلاق نظری به این نتیجه رسیده اید که اخلاق نظری بدرد زندگی عاشقانه نمیخورد ؟ اصلا چه کتابهایی را با استاد در این باب خوانده اید ؟ چقدر مطالعه داشته اید ؟ همین طور گتره ای که نمیشود حرف زد . آقای عزیز راه اخلاق عملی از راه اخلاق نظری میگذرد و" اخلاق نظری مقدمه اخلاق عملی ست " این جمله را کسی میگوید که سالها در محضر علامه طباطبایی و آیت الله طباطبایی و آیت الله بهاء الدینی رحمهم الله تلمذ کرده اخلاق عملی و نظری را طی کرده و تمام کتاب های اخلاق نظری را دیده اصلا ایشان دائرة المعارف زنده علوم اسلامی هستند اشاره به سخنرانی آیت الله فاطمی نیا در دهه فاطمیه در اصفهان این که "اخلاق نظری مقدمه اخلاق عملی است " را ایشان دارد بیان میکند آخر شما سر پیاز هستید یا ته پیاز ؟ آقا دست بردارید از این دخالتهای بیجا دست بردارید از اظهار نظرهای غیر کارشناسانه دست بردارید از ورود به حوزه ای که تخصصتان نیست آخر تا کی سنگ پرانی میکنید ؟ توبه کنید از این کار اینقدر برای حوزه زحمت درست نکنید مقاطع قبل از دانشگاه مقدمه دانشگاه است فکر نمیکنم مساله غامضی باشد مگر میشود کسی قبل از طی کردن مراحل قبل از دانشگاه به دانشگاه برود و موفق شود ؟ اگر احیانا موارد نادری بوده اند و توانسته اند بدون طی مراحل فوق الذکر دروس دانشگاهی را بخوانند و موفق باشند اینها نادر الوجود هستند و نادر الوجود کالمعدوم بر اساس استثنا که نمی توان قاعده تعریف کرد استاد فاطمی نیا قریب به این مضمون فرمودند " اینکه شیخ بهایی به جایی میرسد که میگوید علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از آن کیفیتی حاصل نه حال سوال پیش می آید که پس چرا خودش در علوم رسمی کتاب نوشته علومی مثل ادبیات عرب ، منطق ، احکام ، ادعیه و نیز اخلاق عملی رازش اینست که شیخ بهایی این مرحله را پشت سر گذاشته و اینک برای مراحل عالی باید تدارک ببیند و آن مرحله عالی مرحله عرفان است که ساز و کار مخصوص به خود را دارد و علوم رسمی دیگر جواب نمی دهد لذا خبر از عدم کارایی علوم رسمی می دهند ولی نه بنحو مطلق بلکه بنحو نسبی یعنی بدرد مرحله 1 که مقدمه مرحله 2 است میخورد اینکه میگوید به درد مرحله 2 نمیخورد به این معنا نیست که بدرد مرحله 1 هم نمیخورد یا مثلا به هیچ دردی نمیخورد" پس بفرمایید معاذ الله این همه آیاتی که در باب اخلاق نظری است بیفایده است دیگر حدس من اینست که خودتان هم متوجه نیستید دارید چه میگویید و الا انکار بعض آیات قرآن سرانجام خوبی ندارد بعد از شیخ بهایی حضرت امام هم میفرمایند که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم آیا منظورشان اینست که سید رضا در فیلم بعدی تان همین دو رکعت نمازی را هم که میخواند ، نخواند زیرا فایده ندارد ؟ آیا این تفسیر به رای ها و برداشت های سطحی از دین باعث نمی شود جایگاه تان در آخرت پر از آتش بشود ؟ خود حضرت امام در فقه (تحریر الوسیله )، در اعتقادات (قضا و قدر)، در عرفان ( اسرار الصلوة)، در باب اخلاق نظری (مثل کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل که اصل حدیث جنود عقل و جهل مال امام صادق است که در مهمترین کتاب روایی شیعه به نام اصول کافی به عنوان اولین حدیث آمده آیا با این تفاسیر باز هم میگویید اخلاق نظری فایده ندارد ؟ ) و اخلاق عملی بله اخلاق عملی هم کتاب دارد کتابی ست که مثل دارو باید آن را استفاده و عمل کرد تا از لحاظ اخلاقی بهبود حاصل شود مثل چهل حدیث ایشان آیا طبق نسخه شما باید همه اینها را شست ؟ به این دلیل که عشق در دفتر نباشد ! یعنی معاذ الله 80 سال سر کار بوده اند ؟ من نمیدونم شما چه فکری کردید و این فیلم را بر اساس این تفکر ساخته اید آقای محترم عبارت من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم یعنی مرحله ای که خیلی ها در خم و چم آن مانده اند و نتوانسته اند در علوم رسمی و عبادات به حد اعلا برسند و از پیله علوم رسمی بیرون بیایند و پروانه وار در عالم عرفان و اخلاق عملی پرواز کنند من امام با موفقیت این مرحله را پشت سر گذاشته ام و حالا به مرحله بعدی می اندیشم یعنی اخلاق عملی که سازوکار خاص خود را دارد و علوم رسمی با این که سر جای خودش محترم است اما در این مرحله به عمل نیاز است و شهود قلبی و عرفان حضرت امام سالها در محضر آیت الله شاه آبادی زانوی تعلم به زمین زده اند و درس اخلاق نظری خوانده اند آیت الله شاه آبادی که غایت عرفان نظری و عملی بودند طبق نظریه شما سالها مشغول به هیچ و پوچ بوده اند واقعا که توهمات باطلی را القا کرده اید آقای محمدی شما در دو فیلم از سه گانه ی روحانیت خراب کن خود،چنین نظریه پردازی هایی کرده بودید واز شما زیاد بعید نیست که در فیلم های بعدی تان به این روند ادامه دهید وبا مدیریت ضعیفی که از ارشاد وحوزه علمیه سراغ دارم این بدعت گذاری با مانع چندانی روبه رو نخواهد شد چهار تا طلبه مثل من هم که اصلا صدایشان به جایی نمیرسد نمیتوانند اصلا بر کار شما تاثیر بگذارد لذا خوب موقعیتی برای بدعت گذاری در روحانیت است ولی من وظیفه ام هست که بنویسم چه تاثیر بگذارد چه نگذارد من تکلیفم را انجام داده ام و نزد خدای خود حجت دارم خدا به داد مسئولین ارشاد و حوزه علمیه برسد که با سکوت خود راه را بر امثال شما بیگانگان با حوزه باز گذاشته اند این یک مطلب مطلب دیگر اینکه مدرنیسم میگوید هر چیز نویی خوب است و نامش را مدرن می گذارد و هر چیز غیر نویی بد ونامش را سنت میگذارد دین هم که آخرینش مال 1400سال پیش است طبیعتا می رود جز گروه سنت و با ملاک مدرنیسم می شود بد و عقب افتادگی،ارتجاع و امّلی از آنجایی که هیچ کس عقب افتادگی را دوست ندارد لذا در تقسیم بندی مدرن در نیم سنتی ها نیفتاده اند و خواه ناخواه نباید دیندار باشد برای اینکه اتیکت مدرن بر پیشانی اش بخورد هر چیز نویی را می گوید خوب است ولو اینکه بداند به ضررش است چرا اگرکه چیز های مضر نو را نفی کند در واقع ماهیت مدرن خود را نفی کرده است واین یعنی بی اتیکت شدن فرد.
پایان
Bieynack.parsiblog.com
نوشته شده در زمان اکران فیلم 1389
اعتراض بحق مردم عزادار رحلت حضرت امام در 14 خرداد امسال به سخنرانی کسی که خود را از وابستگان و علاقه مندان به امام میداند هم خوب بود هم بد .
چرا خوب ؟
زیرا نشان دهنده اینست که مردم مرجع ضمیر بیانات روشنگرانه یک سال گذشته مقام معظم رهبری را به خوبی دریافته اند و دیگر میتوان گفت عده زیادی از این عزاداران حضرت امام منظور آقا از خواصی که امتحانشان را در فتنه با عدم موفقیت پشت سر گذاشته اند و با حرف حق خود پازل دشمن را کامل کرده اند را دریافته اند تا بدان جا که از شدت هیجان فریاد مرگ بر منافق سربرمی آورند . ( البته مصداق اتم این فرمایشات حضرات دیگری هستند که آقا سعی دارند به هر زحمتی که شده آنها را به آغوش انقلاب برگردانند اسم شان را نمیبرم چون آقا اسمی از کسی نبردند)
اما چرا بد ؟
زیرا همیشه ساده ترین راه و سریع ترین و زودبازده ترین راه ، بهترین راه نیست .
این شعاردادن بر علیه یک سخنران حین سخنرانی از همین قبیل است .
زیرا اگر در جامعه باب شد که در بین سخنرانی افراد خوب یا بد خواه حرف درست بزنند یا غلط هوچی گری و سروصدا راه انداخت و مانع ایراد سخنرانی شد . 2 اتفاق می افتد :
1- در آینده ای نه چندان دور میان فرمایشات مقام معظم رهبری و امثال ایشان هوچی گری به راه می افد و مانع از ارائه سخنرانی ایشان میشوند. و اگر اعتراض کردید میگویند این رویه ای ایست که شما به ما یاد داده اید سخنرانی سید حسن خمینی را که یادتان هست . پس حق اعتراض ندارید .
2- آنها باید آب را گلالود کنند تا نهایتا بتوانند چهار آدم کم عقل و بی تدبیر را فریب دهند و به جناح خود بکشانند . ما که از گل آلود شدن آب سودی نمیبریم که هیچ . ضرر هم میکنیم . لذا ما باید اگر هم آنها خواستند فضا را متشنج کنند جلویشان را بگیریم نه این که خود ما فضا را متشنج کنیم . لذا باید فضا آرام باشد هم برای گفتمان اسلام ناب محمدی و هم برای اسلام آمریکایی هم برای سایر ورژن های اسلام که به برکت هرمنوتیک در قلب شیطانی برخی انسانها در آینده متولد خواهند شد .
من که بشخصه معتقدم تشنج به دوام کف های روی آب یعنی اباطیل کمک میکند. و ظهور تامه ی بقیة اللهی را به تاخیر می اندازد زیرا تا کاملا باطل بودن برنامه های شیطان مشخص نشود ظهوری اتفاق نخواهد افتاد و ظهور بعد از ته کشیدن ایسم ها و معلوم شدن ناکارآمدی تفکر منقطع از وحی صورت میپذیرد .
3- اگر قرار بود به همین راحتی و با 4 تا شعار احساسی (هر چند در این مورد خاص مبتنی بر عقل است ) کار حل شود و شرایط غبار آلود فتنه گون و سختی تشخیص حق و باطل به شرایط آرام که همه چیز سر جای خودش است و هر آدم کم بصیرتی هم بتواند حق و باطل را تشخیص دهد که خوب حضرت آقا اینقدر بابت بصیرت زایی و ایجاد شاخص های جدید و کارآمد وقت و حوصله نمیگذاشتند و اینقدر خون دل نمیخوردند و ندای این عمار سر نمیدادند . بلکه راحت به کناری مینشستند و به امور دیگر مردم رسیدگی میکردند و دستور میدادن همه طرفدارانشان شعارهای رسواکننده سر دهند . تا هم جگر عاشقان انقلاب خنک شود و هم همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود . فکر میکنین آقا کم سینه چاک شعار دهنده دارند ؟ نخیر تا دلتان بخواهد این افراد وجود دارند .
قطعا این راهی نبوده که آقا دنبال کرده اند .
بمیرم واسه آقا این بزرگوار خیلی مظلومند . وقتی ندای این عمار سردادند حدس میزنید چند نفر آمدند بیست میلیون ؟ ده میلیون ؟ نخیر یک میلیون هم نیامدند چون گره گشایی ذهنی که کار عمار گونه است کار هر کسی نیست . باید اولا در فکر خودش اعوجاج نداشته باشد و ثانیا قاطی بازی در نیاورد و تحمل شنیدن حرف مخالف را داشته باشد و ثالثا با حوصله بنشیند یکی یکی گره های ذهنی طرف را باز کند .
با این ویژگی هایی که عرض شد شما چند نفر سراغ دارید ؟
خوب وقتی تعدادی که باید از راه دورتر و سخت تر و دیربازده تر ولی تاثیرگذارتر بروند انگشت شمار شد و از طرف دیگر تعداد کسانی که قواعد شرکت در جنگ نرم را بلد نیستند ولی با این حال واقعا نسبت به انقلاب و خون شهدا و حضرت امام احساس عشق و مسئولیت میکنند میلیون ها نفر است خوب نتیجه همین میشود که روز سالگرد امام در حرم امام در مقابل نوه امام آن هم حین سخنرانی دیدیم .
در جنگ نرم روش روش اقناع ذهن و نفوذ در در دل است و متاسفانه راهی را که برخی از عزاداران در پیش گرفتند نه باعث اقناع ذهنی شد و نه نفوذ در قلب بلکه یک موضعگیری بحق و صحیحی بود که همانند سیلابی سد برهان و استدلال را شکست و بسیار مواج و هیجانی در قالب شعار بر مرقد مطهر حضرت امام رحمة الله علیه نشست .
شعاردهندگان عزیز تمام عواقبش را شرعا و عرفا باید بپذیرند و متاسفانه تمام رشته های آقا و افسران جنگ نرم ایشان را پنبه کردند .
در یک کلام به خودی گل زدید .
این مربوط میشد به عوام و اما کسانی که از خواص هستند ولی در مشایعت قدم به قدم آقا بعضی جاها کم آورده اند البته شاید به خاطر افق بالای پرواز آقا باشد نه عملکرد ضعیف آقایان .
1- انتقاد شدید برخی از بزرگان از حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و آوردن اسم ایشان و سرزنش ایشان بابت مهدی هاشمی که چند روز بعد هم آقا این بزرگواران را نصیحت فرمودند و فرمودند نباید این وضعیت را بوجود می آوردید .
2- محاکمه یک فرد بخاطر زندگی تجملاتی اش قبل از محاکمه در دادگاه که آقا فرمودند این کار صحیحی نیست .
اگر بخواهیم مصداق اتم و امروزی تقوا را ببینیم و لمس کنیم باید به این رفتارهای حضرت آقا مراجعه کرد که بازی به ظاهر برده را بازنگری میکنند و از پوان های تیم خودی کسر و پوان های تیم حریف اضافه میکنند .
خدایا توان شکر این موهبت و هدیه آسمانی ات مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را به ما عنایت بفرما .
در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ، در دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
تبلیغ دینی در جهان جدید ارتباطی بررسی شد
گروه تکنولوژی تبلیغ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم در ادامه ی برگزاری نشستهای تخصصی و درراستای رویکرد واکاوی عالمانه و تخصصی مباحث نظری و کاربردی حوزی تبلیغ دینی ، روندهای جدید جهان دو فضایی و تبلیغ دینی را با حضور موسس و رئیس دانشکده مطالعات جهانی دانشگاه تهران، دکتر سید سعید رضا عاملی و با حضور برنامه ریزان و پژوهشگران دفتر تبلیغات اسلامی،بررسی نمودند.
در این نشست تخصصی، دکتر عاملی، عضو پژوهشی گروه مطالعات آمریکائی و کانادائی دانشگاه بیرمنگام، تأکید کرد، مهمترین و بنیادی ترین تغییر در جهان جدید، ظهور جهان مجازی و رقابت فراگیر این فضای با فضای فیزیکی است و جهان دو فضایی شدی جدید، بستر انتخاب های ارزشی و دینی جهان را توسعه بخشید ه است و منطق تولید دینی را تحت تاثیر قرار داده است .
عضو کمیته ی بین المللی مطالعات جهانی لندن ، با بیان این که جهان فیزیکی / مجازی ما را با تبدیلهای بزرگی مواجه کرده است که به نوعی حکم فرامتغیر تغییرات جدید محسوب می شود، چهارده تبدیل اساسی آن را با پژوهشگران عرصی تبلیغ دینی، به بحث گذاشتند.
در این نشست تخصصی تأکید شد که در جهان دو فضایی جدید تبلیغ دینی محلی به تبلیغ جهانی و تبلیغ دینی آنالوگ به تبلیغ دیجیتالی تبدیل شده است.
رئیس موسسه ی مطالعات اسلامی لندن ، ، با بیان این که روندهای تک عنصر تبلیغی به روندهای تبلیغی الگوریتمی تبدل پذیرفته و تبلیغ دینی مکان محور جای خودرا به تبلیغ فضا محورداده است،افزود:
تبلیغ دینی که پیشتر، تک رسانه ای بود، چند رسانه ای و بسیار کم هزینه گردیده و منابع دینی سلسله مراتبی به منابع دینی مرتبه ای بدل شدهاست.
رئیس موسسه مطالعات امریکای شمالی و اروپای دانشگاه تهران ،اظهار داشت: تبلیغ مبتنی بر ارتباطات حضوری به صورت تبلیغ اتوماتیک در آمده و تبلیغ دینی می تواند با شکستن محدو دیت زمان فیزیکی به تبلیغ دائمی دست یابد و تبلیغ توده وار به تبلیغ دینی فردگرا و حرفه ای تبدیل گردد.
حجةالاسلام عاملی ،عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشکدی علوم اجتماعی دانشگاه تهران،با بیان این که مدیران تبلیغی دراین فضای جدید، قادر خواهند بود تبلیغ دینی را به صورت هدایت از راه دور سامان دهند ،تأکید کرد که تبلیغ دینی در جهان جدید ارتباطی می تواند با گذار از حصار یک تبلیغ منزوی به تبلیغی فراگیر و شبکه ای و واجد هویت برنامه ای بدل گردد و از تبلیغ تفسیری به صورت تبلیغ هایپرلینک در آید.
ایشان با بررسی نسبت جهان فیزیکی با جهان مجازی افزودند: در یک نگاه دو جنبه همزمان به ظرفیت های جهان فیزیکی و جهان مجازی توجه می کند و بر این مبنا تأکید میکند که فهم واقعیتهای فردی و اجتماعی با پارادایمهای تکجهانی امکانپذیر نیست. فهم جهان واقعی منهای درک جهان مجازی و بالعکس مطالعه جهان مجازی بدون توجه به متغیرهای جهان واقعی، مطالعه و نگاه را گرفتار یک نوع خطای فهم میکند .
وی با این رویکرد ،برنامه ریزان تبلیغ دینی را به ملاحظه این اصل فراخواند وگفت:
درک امر تبلیغ دینی نیز تابع همین قاعده است و لذا باید به "بایسته های تبلیغ دینی" در فضای فیزیکی و ظرفیت های تکمیلی تبلیغ دینی در فضای مجازی توجه نمود. این قاعده بر این اصل تاکید می کند که با وجود ظرفیت های فراگیر تعالیم دینی مجازی؛ از تعالیم دینی فیزیکی و حضوری بطور حتم مستغنی نیستم و آثار خیر آن همواره مورد تاکید است.
وی با توجه دادن به ظرافت های تبلیغ دینی در جهان جدید ارتباطی ،افزودند:
بیان امر دینی در "فضای توسعه یافته انتخاب ها" از ظرافت های قابل مطالعه ای برخوردار است که بدون توجه به آنها گرفتار یک نوع "ضد تبلیغ" یا "تبلیغ معکوس" می شویم. بطور حتم ظرفیت های جهان شمول اسلام، ظرفیت محتوایی جهانی را فراهم می کند که در فضا دو جهانی شده جدید، یک امکان بزرگ برای طرح حقیقت دینی به حساب می آید.
حجةالاسلام حصاری، مدیر کل دفتر مطالعات برنامهریزی فرهنگی، تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزی علمیی قم در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ ،با مهم خواندن ضرورت گسترش عرصه های تبلیغ دینی،تأکید کرد: گسترش تکنولوژی های نوین اطلاعاتی برپهنای سپهر جدید ارتباطی،جهانی مجازی را رقم زده است که تجربه ای دیگرگونه ازحیات را برای عالم وآدمِ سرزمینِ دیجیتال فراهم می کند.
وی تصریح کرد که رسالت تبلیغ دینی است تا مائده های هدایت را با لسان این قومِ«جهانی/محلی شده»برگسترد واز تاراندودِمحلّیت مضاعف،به انکشاف دعوت فطرت دست یازد و ازکناری ظلمتِ چینش های دوفضاییِ«حضور/غیاب»،«جهانی/محلّی»و«دور/نزدیک»،انسان ها را به کرانه های نورانی تجلی عدالت و شایستگی در این فضا،برکشد.
پیش از این نیز اساتید دیگری در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ به بررسی ابعاد مختلف تبلیغ دینی پرداخته اند که دکتر رفیع پور و دکتر محسنیان راد از آن جمله بوده اند
منبع : http://balagh.net/persian/maqalat/02.htm#p
بی عینک : چقدر می توانستیم کار کنیم ولی حتی به آن فکر هم نکرده ایم . من که از نصیحت دیگران خسته شده ام . اگر زورم به کسی نمیرسد به خودم که میرسد . هر چند دقیقا نمیدانم خدا چقدر عمر به من میدهد تا بارهای روی زمین مانده را بردارم و روی شانه ام بگذارم اما حتی یک قدم برای تعجیل فرج حضرت هم خودش یک قدم است . ان شا الله این دانه کشی مور مقبول سلیمان جهان بیافتد .
بسم ربّ الحسین
خدایا . چقدر این دنیا بی وفاست .
پنجشبه هفته قبل یعنی 14 محرم 1431 هجری قمری ( 1388 شمسی )رفتم خونه دوست عزیز و دوست داشتنی خودم یعنی سروش پوربازرگان تا پولی که از دوستش آقا سیروس ( و به قول خودش عمو سیروس) واسم گرفته بود رو بهش بدم و همین کار رو هم کردم و مدتی با هم گپ زدیم و هر دو از کارهامون واسه هم گفتیم او از سختیهای رشته الکترونیک میگفت و اینکه در ترم سوم تلاشش بیشتر شده است و اینکه رقابت در میان ورودی های 87 واقعا سخت است گفت ومن هم براش از فعالیت های فوق برنامه ام و از جمله ورزشی که میرفتم گفتم . خلاصه حسابی بهش علاقه مند شد و ازم خواست که از این هفته جاری با هم به باشگاه بریم . منم قبول کردم .
او هم عکس های کوهنوردیشو بهم نشون داد و بهم گفت بیا یه بار با هم بریم کوه گفتم اتفاقا خیلی دوست دارم بیام اگه وقت کنم حتما میام . گفت : ببین این جاهایی که ما میریم فرق میکنه ها ! بعد هم به طناب کوهنوردی ش که به دیوار آویزان کرده بود اشاره کرد و گفت این جاهایی که ما میریم برگشتمون قطعی نیست ها ! ما حرفه ای کار میکنیم .
راست هم میگفت هر هفته میرفت و بعضی وقت ها کوههایی رو انتخاب میکرد که بالای دو - سه هزار متر بود مثل کرکس و دنا و .....
منم خودمو جمع و جور کردم و گفتم نه شرمنده من زن و بچه دارم . نمیتونم بیام .
گفت : بچه ؟
گفتم نه . منظورم زن بود .
بعد هم خندیدیم و کمی از سیر جدید کتابهایش که در مورد شهدا بود را برایم گفت و کتابهای بالینی جدید اش یعنی پرواز تا بینهایت ( زندگی شهید آقا بابایی ) و زندگینامه شهیدان صیاد ، برادران باکری هم بود . در بین کتابها کتاب کربلا مبارزه با پوچی های استاد به تمام معنای زندگی اش یعنی استاد طاهرزاده حفظه الله هم به چشم میخورد .
اصلا جرقه آشایی ما هم سر کتابهی استاد خورد . آخه من نمایشگاه کتابی زده بودم و بیشتر آثار استاد رو آورده بودم و ایشون وقتی اینها رو دید به من گفت استاد رو میشناسی و همین شد اول آشنایی مون . بعد که بیشتر باهاش آشنا شدم دیدم وای عجب جوون فوق العاده ایه . توی سن 19 سالگی به یقین رسیده . چون هردومون عاشق بحث های چند ساعته فلسفی بودیم از گپ زدن با هم لذت میبردیم و حاضر نبودیم تمومش کنیم . بعضی وقتا صدای اذون تمومش میکرد . یادش بخیر کنار حرم حضرت معصومه یه بحث جوندار فلسفی کردیم از اون به بعد هر موقع میرم حرم بی بی یاد سروش میافتم . بگذریم .
بعدش هم چون خانواده منتظرم بودند بر خلاف میلم و دیدار های قبلی مان که ساعتها بطول میکشید با ایشان و مادر محترم شان که ایشان را به تنهایی بزرگ کرده بودند و با خون دل به اینجا رسانده بودند خداحافظی کردم و رفتم .
عصر یکشنبه یکی از دوستان سروش به من زنگ زد و گفت صلاح میدونی من برم خونه سروش گفتم هر طور میدونین .
گفت شما نمیری؟
گفتم نمیددونم . چطور ؟
گفت کی اونجا بودی؟ گفتم پیروز (یعنی دو سه روز پیش ) . چطور ؟
گفت دیگه نمیری ؟
باز گفتم چطور مگه ؟ اتفاقی افتاده ؟
گفت سر به سروش بزنیم .
گفتم مگه چیزیش شده ؟
گفت پس نمیدونین
گفتم نه .
گفت جمعه سروش رفته کوه کلاه قاضی ( اصلا به نظر میرسه ارتفاعش به 1000 متر هم نمیرسد یعنی 1000 متر کمتر از کوههایی که بعضا میرفت ) و از کوه افتاده پایین .....
گفتم خوب .
گفت مرده .
وای خدای من چی دارم میشنوم !!!
باورش واقعا مشکله . هنوزم که هنوزه گیجم . یعنی به همین راحتی سروش عزیزم رو از دست دادم .
من دو تا همپرواز توی این دنیا داشتم یکیشون پرید و رفت تا بینهایت .
حالا فهمیدم چرا پرواز تا بینهایت را میخوند . میخواست راهش را بیاموزد .
بعد از شنیدن اون خبر ناگوار اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود آخی بیچاره مادرش .
آه .......
آه........
آه........
خدایا من قبل از این هم دل خوشی از این عجوزه باکره بزک کرده یعنی دنیا نداشتم دیگه حالا که اصلا حالم ازش به هم میخوره . دوست دارم هر چه زودتر از ش برم . میخوام بیام پیش خودت . چون من از تو ام و به خودت هم برمیگردم .
از نیستان چون مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند
دعای نورانی و ابدی اهل بیت علیهم آلاف التحیة و الثناء :
الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء .
برخلاف بعضی ها که فکر میکنند این اغتشاشات اخیر ( یعنی عاشورای 1388 ) به ضرر انقلاب است و فریاد وا انقلاباه ! وا اسلاماه ! سر میدهند اتفاقا بنده فکر میکنم که این جریانات یک اقدام مشتری جمع کن برای انقلاب و اسلام بود . و مایه تقویت نظام اسلامی شد .
این گروهک گل گلی منافقان با شمشیر از رو بستن و انتخاب دم دستی ترین راه حل یعنی زدن حرف دلشان و نقشه بدور از نفاق و حیله گری و پیچیدگی عملا از وجه تسمیه خود فاصله گرفتند از گروهک منافقین تبدیل شدند به گروهک محاربین ( کسانی که به جنگ علنی با اسلام میپردازند )
این آقایون باهوش ! با این اقدامشان تمام کسانی را که کم بصیرت بودند و به خاطر القائات امپراطوری رسانه ای غرب و صد البته گنده کاریهای یک سری مسئولین ملعون نظام از گرد نائب امام زمان یعنی رهبر مدبرمان حضرت امام خامنه ای فاصله گرفته بودند همه را دور این محور اتحاد در مقابل دشمنان قسم خورده جمع کردند و باعث شدند باز هم اردت مردم به اصل نظام و رکن رکین نظام یعنی حضرت آقا زید عزه محک بخورد و خود مردم با چشمشان ببینند ملت چقدر آقا را دوست داشته اند و خودشان خبر نداشتند .
به هر حال آن منگل های عقل کلی که این نقشه ها را کشیده اند و آن بچه قرطی های بلا ( وای مامانم اینا )، که بعضا در بین شان فشن های جیگر طلا هم دیده میشد و آمده بودند با چند تا موتور و سطل زباله و بانک و مجتمع مسکونی آتش زدن نظام را کاملا سرنگون و نظام جدیدی پایه گذاری کنند باید عرض کنم به این کشکی ها هم که فکر میکننین نیست .
آخه انیشتین های نو ظهور وقتی حفاظت سپاه میره گردانندگان سایتهای مبتذل را در هلند دستگیر میکنه آخه جمع کردن چهار تا آدم بی کله (اوا خاک عالم ، اومده بودند رییس حکومت را خلع کنند )واسه ش کاری داره .
برین عموجون خدا روزیتونو جای دیگه حواله کنه . این ورا نپلکین . برین طرفای اوکراین اومدیمو شد خدا رو چه دیدین ؟ قسمته دیگه .
ببینین منو به چه اراجیف گویی انداختین .
خدایا یه چهارتا دشمن درست حسابی واسه این نظام جور کن که حداقل بشه نقشه های پشت پرده شونو تحلیل کرد و بشه چهار تا جواب حسابی بهشون داد . و به چرت و پرت گویی نیوفتیم. آخه به اینا میشه گفت دشمن ؟ ای خدا توی دشمن هم شانس نیوردیم .
تکذیبیه پیرو خبر خرید "دجال" توسط اسرائیل (+تصویر) |
![]() |
![]() |
?? آذر ???? | |
اخیراً خبری در تعدادی از سایت ها پیرامون تولد دجال منتشر شده است. حال آن که خبر مذکور صحیح نمی باشد. ابتدا به متن این خبر توجه فرمایید: درحالیکه چندی پیش به نقل از یکی از دانشمندان دینی کشور خبر باقی ماندن "فقط 5 نشانه ظهور" منتشر شد خبر تولد نوزادی عجیب الخلقه اسرائیل را فراگرفته است . ![]()
![]()
![]() ![]()
![]()
5– کودکی که نمی تواند به خودی خود حتی به راحتی نفس بکشد، چگونه ممکن است بتواند بزرگترین جنایات تاریخ بشر را رقم زند و چگونه می تواند بزرگترین دروغگوی تاریخ باشد؟ |
علی ودایع
مدتی پیش در خبرهای آمده بود 70 گروه شیطان پرستی در ایران فعال هستند که این موضوع زنگ خظری برای جامعه اسلامی ایران است ؛ شیطانپرستی در ایران موضوعی است که به ویژه در سالهای اخیر سخنان بسیاری درباره آن مطرح شده و اخبار زیادی از دستگیری طرفداران آن انتشار یافته است اما واقعیت چیست؟، آیا ما شیطانپرستی داریم؟ و اصولا، شیطانپرستها چه میگویند و چه میخواهند؟
از ابتدای پیدایش انسان تا به حال شیطانپرستی به شکلها و گونههای مختلف وجود داشته است. به همین خاطر محققان برای تفکیک خصوصیات و ویژگیهای آنها انواع مختلفی از آن را با نامهای شیطانپرستی دینی، شیطانپرستی گوتیک، شیطانپرستی فلسفی و ... برشمردهاند.
شیطانپرستی رایج در دنیا در حال حاضر منسوب به تفکرات شخصی به نام آنتوان زندورلاوی است که کلیسای شیطان را در سال 1966 بنیان نهاده است.
در حال حاضر شیطانپرستی در دنیا توسط 3 دروازه یا بهتر بگوییم 3 عامل یا حامل وارد کشورها میشود:
1 - کلیساهای شیطانی
2 - جادوگری
3 - موسیقی بلک متال
شیطانپرستی در ایران تنها از طریق موسیقی بلکمتال طرفدارانی را جذب خود کرده است و دلیل گرایش برخی جوانان به آن نیز نفوذ این موسیقی به داخل کشور است.
این نوع شیطانپرستی از طرف شیطانپرستان حقیقی با نام شیطانپرستی تفننی شناخته میشود؛ چرا که بعضی از خصوصیات و اصول شیطانپرستی کلیسایی را دارا نبوده و بیشتر محصول صنعت موسیقی و جذابیتهای نمایشی همراه با آن است.
البته ناگفته نماند که در ایران تعداد کمی شیطانپرست واقعی یا کلیسایی نیز وجود دارد که عموما از نظر سنی بالای 30 سال دارند و عمدتا با خارج از کشور در ارتباط هستند.
آنها در تلاش هستند برخلاف شیطانپرستان موسیقیایی، اعتقادات خود را پنهان کنند. در ایران و خارج از آن گروههایی هستند که به اشتباه از طرف مردم به عنوان شیطانپرست شناخته میشوند. این دسته گروههایی هستند که رویکرد خاصی به خدا و ادیان دارند و اصلا گرایشات شیطانی ندارند. مثلا گروههای ضدمسیحی که عدهای از آنها منکر وجود حضرت مسیح نیستند و با مسیحیت رواج یافته در عصر حاضر مشکل دارند. این گرایشها در مورد ادیان دیگر هم صادق است. در مورد خدا نیز عدهای هستند که اصلا گرایشات شیطانی نداشته بلکه دیدگاههای خاصی درباره وجود خدا دارند. مثلا گروهی که طبیعتپرست هستند و...
بهتر است علاقهمندان موسیقی متال را به 2 گروه عمده تقسیم کنیم:
1 - گروهی که علاقهمند به موسیقی متال هستند ولی شیطانگرا نیستند. این گروه ممکن است هرگز وارد جریانهای شیطانگرا نشده باشند یا این که زمانی در گذشته آن هم در سنین جوانی وارد گروههای شیطانگرا شدهاند، ولی در حال حاضر گرایشات شیطانی ندارند.
این گروه عموما از نظر سنی، تحصیلات و وجهه اجتماعی در سطح بالاتری از گروه دوم قرار دارند.
این گروه بیشتر از آن که شیطانگرا باشند، افراد فاقد گرایشات مذهبی و عده زیادی از آنها لائیک هستند.
این گروه در کشور بیشتر در بین نویسندگان، نوازندگان یا خوانندگان حرفهای این موسیقی دیده میشوند و بیشتر فعالیتهای تبلیغی یا فرهنگی موسیقی متال توسط این گروه انجام میپذیرد.
این افراد کمتر در پارتی یا پارکها یا فعالیتهای گروهی شرکت میجویند و رفتارهای ضداجتماعی و ضداخلاقی در بین آنها کمتر دیده میشود. این افراد بیشتر در حد لباس و مد و تیپ با گروه دوم شباهت دارند و سعی دارند از برخوردهای جلف و نمایشی پرهیز داشته باشند.
2 گروهی که علاقهمند به موسیقی متال و شیطانگرا هستند. این گروه به قول افراد گروه اول، غیرحرفهای هستند چرا که با این موسیقی برخورد محتوایی دارند و بیشتر جذب نمایشها و شوهای همراه با این موسیقی شدهاند.
موسیقی متال در ایران
موسیقی متال از سالها پیش همزمان با شیوع این موسیقی در دیگر کشورهای جهان در داخل وجود داشته است. برای مثال فیلم پرسپولیس ساخته مرجان ساتراپی نشان میدهد که بعد از انقلاب در تهران در سالهای حدود 1363 کلیپهای شیطانی گروه آیرن میدن به فروش میرفته است.
به طور جدی این موسیقی از سالهای 1370 به بعد در داخل (بیشتر تهران) جایگاه ویژهای را بین مخاطبان باز میکند.
فیلم سراب محصول روایت فتح، شاهد خوبی برای این ادعاست. در این فیلم نشان داده میشود که حتی خودزنی، یا بیدینی یا حتی موسیقی رپ در سال 1372 رواج داشته است.
در فیلم با دختری مصاحبه شده که او میگوید: خدا را قبول ندارد و برای جرایمی که تا الان مرتکب شده است، اعدام مجازات کمی است. حتی در ادامه تصاویری از خودزنی او که قبلا نام گروه شیطانیSlayer را بر روی دستش حک کرده بوده، نشان داده میشود.
به طور یقین در آن زمان کلیپ گروههای شیطانی همچونSlayer و آیرن میدن به صورت قاچاقی یا بعدها از طریق ماهواره بین جوانان پخش میشده است، البته اگرچه در حدود سالهای 1370 این موسیقی در کشور رواج داشته ولی شیطانگرایی به شکل امروزین آن رواج نداشته است.
منظور این است که شاید در آن زمان بیدینی و دینگریزی همراه با مسائل دیگری مثل خودزنی، خونخواری و... به صورت محدود در کشور وجود داشته ولی شیطانگرایی به صورت امروزین آن، به شکلی که مثلا جوانان علاقهمند اقدام به راهاندازی گروه یا تشکیل میتینگ و پارتی کنند، وجود نداشته است.
در آن زمان این موسیقی بیشتر از آنکه با سبکهای پرخطری مثل بلک متال در کشور رایج باشد، با سبک هوی متال و آن هم گروههایی مثل متالیکا طرفدارانی داشته است.
میتوان گفت که جرقههای شیطانپرستی از زمانی در کشور زده میشود که جوانان در مورد این موسیقیها به وسیله کتاب یا نشریات، تغذیه فرهنگی میشوند.
از حدود سالهای 1373 به بعد کمکم کتابها و نشریات از موسیقی متال سخن میگویند تا این که از سالهای 1375 به بعد موج گستردهای از کتابهای اشعار این گروهها وارد بازار میشود. بعد از انتشار کتابها چند اتفاق عمده رخ میدهد:
1 - اطلاعات علاقهمندان نسبت به موسیقی بالا رفته و به صورت سازمان یافتهتر عمل میکنند.
2 - تمایل جوانان برای تشکیل گروههای موسیقی و غیرموسیقی بیشتر میشود و به عبارتی، علاقهمندان در گرایش به این موسیقی همگراتر میشوند.
همزمان با انتشار کتابها، آموزش و یادگیری این موسیقی و به دنبال آن کنسرت دادن و اجرا گذاشتن نیز شروع میشود. در کنار انتشار کتابها و اجرای کنسرتهاست که میتینگهای گفتگو یا افرادی مانند لیدر یا سرگروه خود را نشان میدهند.
لیدر در گروه کسی است که از نظر اطلاعات موسیقیایی و اعتقادی یا از نظر داشتن آرشیو صوتی تصویری گروههای مختلف موسیقی از بقیه قویتر است. البته در خود علاقهمندان اصلا چنین اصطلاحی یا معادل آن وجود ندارد. ولی معمولا در این گروهها علاقهمندان تحت نظر فردی به فعالیت میپردازند که واجد یکی از دو خصیصه بالاست. میتینگها هم جایی هستند برای تبادل نظر یا بحث و گفتگو یا به قول خود علاقهمندان محل «کلکل کردن».
در میتینگها علاقهمندان به اطلاعات فروشی اقدام میکنند و در نشان دادن قدرت خود به اعضا یا گروههای دیگر به رقابت میپردازند.
محل میتینگها عموما فضاهای سر باز مانند پارک و ... میباشد. این محلها در هر شهر یا منطقه جاهای شناخته شده و مشخصی هستند. محل میتینگها که از آنها به عنوان پاتوق هم یاد میشود، عموما از طریق نیروهای امنیتی شناخته شده، هستند ولی عملا در این مناطق امکان از بین بردن پاتوقها وجود ندارد. چرا که برخورد نیروهای انتظامی یا امنیتی موقتی و موضعی است و این برخوردها نیازمند برخورد همزمان از طرف خانواده و مسوولان است.
عموما علاقهمندان از طریق اینترنت از زمان و مکان میتینگ با خبر میشوند و به صورت آفلاین یکدیگر را مطلع میسازند. بعضی از مواقع تعداد افراد حاضر در میتینگ به 50 تا 150 نفر هم میرسد. البته بعضی از میتینگها در خانههای علاقهمندان نیز برقرار میشود.
مخاطبان موسیقی متال
علاقهمندان موسیقی متال دارای گروه سنی مشخصی هستند. این رنج سنی از حدود 14 12 سالگی شروع و عموما به 30 28 ختم میشوند. بندرت اتفاق میافتد که این جوانان بعد از سن 30 سالگی یا ازدواج، به علاقهمندی خود به این موسیقیها ادامه دهند.
سن شایع علاقهمندان 24 16 میباشد و نسبت حضور دختران به پسران در این موسیقی حدودا یک به 10 میباشد و این به خاطر سبک و شکل این موسیقی و یا حتی ضد زن در این موسیقی است. دختران کمتر به موسیقی متال و بیشتر به موسیقی رپ علاقهمندند.
عده زیادی از دختران علاقهمند به این موسیقیها توسط دوستان جنس مخالف خود جذب این موسیقیها میشوند و عموما اطلاعات غلطی از اصل و ریشه این موسیقیها دارند.
بعضی از دختران علاقهمند به این موسیقیها جهت حفظ سلامت جنسی خود سعی میکنند به صورت فردی و بدون ارتباط با پسران با این موسیقیها در ارتباط باشند.
بیشتر علاقهمندان از نظر روحی و شخصیتی دارای ویژگی های خاصی هستند. آنها دوست دارند متفاوت از دیگران به نظر برسند. آنها عموما از نظر روانی سالم نیستند یا به طور کلی از معیارهای عمومی سلامت روحی روانی درجامعه سطح پایینتری دارند. آنها از نظر خانوادگی نیز دارای مشکلات خاصی هستند و عموما از طرف خانواده دچار فشارها یا تنشهایی هستند. غالبا روابط جوانان علاقهمند به این موسیقیها با پدر و مادر یا افراد خانواده تیره است و حتی عدهای خانواده را به طور کامل ترک کردهاند.
علاقهمندان موسیقی متال عموما از طرف دوستان، یا افراد فامیل یا افراد نزدیک خانواده مانند برادر یا خواهر به این موسیقیها وارد میشوند. چرا که علاقهمندی به این موسیقیها نیازمند گذشت زمان و مجاورت با آن میباشد. جوانان علاقهمند به این موسیقیها از همه نوع خانوادههایی هستند ولی بیشتر آنها از رفاه نسبی در خانواده برخوردارند.
گرایش مذهبی در خانواده نقش مهمی را در علاقهمندی جوانان به این موسیقیها بازی میکند. طرفداران این موسیقی بیشتر از خانوادههایی هستند که از نظر گرایشات و تعصبات مذهبی در خانواده و یا میزان آزادی عمل فرزند در خانواده دچار افراط و تفریط شدهاند.
در بین این گروهها عموما خانوادهها از گرایشات اعتقادی فرزندان خود اطلاعی ندارند و فقط ممکن است آشنایی بسیار ضعیفی با موسیقی مورد علاقه آنها داشته باشند.
بسیاری از خانوادهها یا در مورد علائم یا نشانههای مورد استفاده فرزندان اطلاعی ندارند و عده بسیار کمی هم اگر اطلاع دارند این مسائل را فانتزی گونه و زودگذر میدانند و نسبت به آن بیتوجه هستند.
در بعضی از خانوادهها وقتی خانواده به فرزندان خود در مورد این موسیقیها اخطار میدهد فرزندان، پدر و مادر را به شکلهای مختلف اغفال میکنند و موضوع را به شکلی دیگر به آنها وانمود میکنند مثلا تعدادی از کلیپهای کم خطر را به خانواده نمایش میدهند و وانمود میکنند که آنها علاقهای به گروههای شیطانی ندارند.
علت علاقهمندی جوانان به این موسیقیها
عموما جوانان به علت مجاورت با این موسیقیها از طرف دوستان، برادر و ... به آن جذب میشوند و کمتر میتوان گفت که در آنها علاقه یا استعدادی ذاتی به این موسیقیها وجود دارد چرا که این موسیقیها با فطرت انسانی همخوانی ندارند و با آن در تعارض هستند.
حتی عدهای از طرفداران این موسیقی واقعا علاقهای به این موسیقی ندارند ولی برای جلب توجه به زور هم که شده سعی دارند خود را به آن علاقهمند کرده و خود را طرفدار آن نشان دهند. آنها حتی برای ایجاد کردن علاقه در خود به تمرین و خود آزاری هم میپردازند. علت اصلی ورود به این موسیقیها از طرف جوانان خود نمایی و جلب توجه است.
در مرحله دوم جذابیتهای رسانهای این نوع موسیقیهاست. (خشونت، سکس و...) در مرحله بعدی فضاهای جنسی این موسیقیهاست که علاقهمندان از طریق آن میتوانند وارد محیطهای پر خطر شوند و در مرحله بعدی، روحیه اعتراض، عصیان، گریز، انکار و ... نهفته در این موسیقیهاست.
چگونگی ورود به این موسیقیها
بیشتر جوانان از گروههای ساده و کم خطری مانند متالیکا (هوی متال) که بیشتر دارای اشعار اجتماعی است شروع میکنند اما کمکم تحت تاثیر تحریک و تشویق دوستان به گروههای پرخطر بلک متال وارد میشوند.
فعالیتهای فرهنگی مربوط به این موسیقیها در داخل کشور
کتاب:
در داخل کشور از حدود سال 1375 تا به حال دهها کتاب که عموما به صورت متن اشعار گروههای معروف همراه با ترجمه آنها میباشند، به چاپ رسیده است. در کنار آنها دهها نشریه نیز غافل از گرایشات اعتقادی و خصوصیات اخلاقی این گروهها اقدام به چاپ شعر یا مصاحبه از این گروهها کردهاند. البته کتابهایی نیز با موضوع آموزش نواختن انواع سازهای این نوع موسیقیها در کشور مجوز گرفته و چاپ شده است.
در متن این کتابها، اشعاری با موضوعات ضد دین، خشونت، سکس و ... موج میزند. در این کتابها، نویسندگان با چاپ بیوگرافی و تصاویری از اعضای گروه یا مصاحبه با آنها اقدام به تبلیغ گروههای موسیقی کردهاند.
حتی در یکی از این کتابها، نویسنده پای خود را فراتر گذاشته و اقدام به چاپ علائم خاص کلیسای شیطان روی جلد کتاب خود کرده است.
در صفحات مقدمه عموم این کتابها سعی شده این نکته بیان شود که گروهی که کتاب درباره آن نوشته شده، گرایشات ضد آمریکایی و مخالف با صهیونیسم داشته است و این در حالی است که عموم این گروهها آنارشیست و اصلا با هر حکومت و دولتی مخالف هستند.
تنها تعداد کمی از این کتابها و نشریات بعد از چاپ توقیف شدهاند یا اجازه چاپ مجدد آنها لغو شده است.
جهت درک بهتر جریان چاپ این کتابها در کشور، به معرفی و نقد یکی از این کتابها با نام «در انتظار آفتاب» میپردازیم که در سال 1380 به چاپ رسیده است. این کتاب درباره زندگی و اشعار خواننده گروه«The Door» جیم موریسون میباشد.
روی جلد کتاب عکس خواننده و در پشت آن عکسی از مقبره و مجسمه خواننده همراه با چند دسته گل به چشم میخورد.
البته در کتاب عکسهای زیادی از خواننده دیده میشود، همچون عکسهایی از دوران کودکی و جوانی خواننده، عکسهایی ازخواننده همراه با گروه موسیقیاش، عکسی از دستگیری خواننده در هنگام اجرا به خاطر توهین به مقدسات، عکس چند ستاره راک و جملات آنها درباره ممتاز بودن شخصیت خواننده. جهت بررسی شخصیت جیم موریسون و کتاب چاپ شده از او در ایران زندگی او را از روی فیلمی از الیور استون با نام«The Door» که در مورد زندگی او ساخته شده است، مورد بررسی قرار میدهیم.
در سکانسی از فیلم جیم مورسیون در یک بار، مشغول به خواندن میشود. او به یکباره در اشعار خود رو به پدرش میگوید: «پدر، میخواهم تو را بکشم» و بعد از آن جملات منحرفانهای در مورد مادرش با مضمون زنا با محارم بیان میکند. همه کسانی که در بار حاضر هستند به یکباره ساکت شده و به او نگاه میکنند. رئیس بار به او فحاشی کرده و از او میخواهد که اجرا را متوقف و بار را ترک کند. موریسون بعد از پایان اجرا به شدت از رئیس بار به خاطر بیان جملات وقیحانهاش کتک میخورد و مورد فحاشی قرار میگیرد.
در فیلم الیور استون پلانهای مختلفی درباره فساد اخلاقی او وجود دارد که بسیاری از آنها قابل بیان در این مقاله نیستند.
در جایی از فیلم او در یک بار در حضور همگان ادرار میکند، یا در اجراهای زنده لخت میشود، یا جملات رکیک و زننده به کار میبرد، به شکلی که پلیس در هنگام اجرا بارها به او هشدار میدهد.
در فیلم، او دائمالخمر نشان داده میشود و مصرف مواد مخدر کار همیشگی اوست، او حتی مصرف مواد یا مشروبات الکلی را روی سن هم رها نمیکند، او چنان شیفته مواد مخدر است که تماشاگران برای ابراز علاقه به او، در هنگام اجرا، گراس و مواد مخدر برای او روی سن پرتاب میکنند. او در چند جا به مقدسات توهین کرده و جملات کفرآمیز بر زبان میآورد. مثلا در یک جا رو به همه میگوید: «من ابلیسم و هر کاری بخواهم میکنم.»
او در فیلم با زنی که به نظر میرسد از فرقه پگانها یا شیطانپرستهاست، دوست شده و با او به شیوه شیطانپرستها همقسم میشود (بریدن دستها و آمیختن خون دستها به هم.)
او در سکانس معروف فیلم بعد از روابط نامشروع با زن شیطانپرست اقدام به خودزنی و خونخواری میکند.
خواننده در فیلم در چند جا اعلام میکند که جسم او توسط روح یک سرخپوست تسخیر شده است. کارگردان در تمام فیلم این مساله را به طور واضح به کرات تاکیده کرده است.
حضور روح سرخپوست بیشتر در جاهایی به چشم میخورد که خواننده از خود بیخود شده و اقدام به انجام اعمال غیراخلاقی میکند.
کارگردان در بیشتر بخشهای فیلم سعی کرده جیم موریسون را منحرف نشان دهد. مثلا در ارتباط او با معشوقهاش نشان میدهد که او خیانتکار است و با دختران و زنان زیادی رابطه دارد.
در چند جای فیلم، پلیس به خاطر حرکات ناشایست خواننده روی سن به او اخطار میدهد تا اینکه بالاخره در 20 سپتامبر 1970 دادگاه او را به علت رفتار ناشایست در ملا‡عام و انجام رفتارهای منحرفانه جنسی و وضع بد متهم در اماکن عمومی محکوم به پرداخت 50 هزار دلار جریمه نقدی و 6 ماه حبس با اعمال شاقه محکوم میکنند.
این در حالی است که در کتابی که درباره خواننده در ایران چاپ شده است، نویسنده سعی کرده جیم موریسون را مردی صلحطلب و معترض بر ضد دولت نشان دهد.
مثلا او در کتاب بیان کرده است که اخطارهای پلیس به او به خاطر افکار انتقادی و معترضانه او بر ضد دولت بوده است. او در کتاب خود در آلبوم«The End» جملات منحرفانه جیم موریسون درباره مادرش را سانسور کرده و این در حالی است که نویسنده در کتاب خود بیان میکند که فیلم الیور استون را دیده است.
کارگردان فیلم که با خواننده هموطن میباشد در فیلمش سعی کرده او را انسانی عیاش و شهوتپرست معرفی کند، مثلا در سکانسی از فیلم دوستان خواننده در چند جا به او در مورد اضافهوزن او هشدار میدهند و از او میخواهند که سکس، مشروب و مواد مخدر را کنار بگذارد.
نویسنده در کتاب عکسهایی از اجراهای خواننده و مراسم سیامین سالگرد او برای علاقهمندان چاپ کرده است. همچنین در پایان کتاب خود 8 سایت مطرح اینترنتی حاوی مطالب خواندنی و عکسهای خاطرهانگیز در مورد خواننده و اعضای گروه او را معرفی کرده است.
همچنین به ستارگان دیگر راک ایمیل زده و از آنها خواسته که در مدح جیم موریسون جملهای بگویند و جملات تحسینبرانگیز آنها در مورد خواننده را همراه با عکس آنها به چاپ رسانده است. نویسنده در ابتدای کتاب خود علت نگارش این کتاب را اشعار زیبا و شخصیت خواننده معرفی کرده است.
در مورد تعداد کتابهای چاپ شده با این مضامین در ایران میتوان بیش از 50 جلد کتاب را تخمین زد. البته بعضی از گروههای تحقیقاتی تعداد کتابهای چاپ شده در این زمینه را تا 200 عنوان نیز بیان کردهاند.
در کشور معمولا انتشارات خاصی اقدام به چاپ اینگونه کتابها میکنند، بهشکلی که در مورد چاپ آنها میتوان تنها چند انتشارات خاص را نام برد.
اگر بخواهیم بیشتر در مورد گذشته چاپ این کتابها صحبت کنیم جالب است بگوییم این کتابها هر ساله از طریق انتشارات مربوط در نمایشگاه بینالمللی کتاب به فروش میرفتند و موجی از مخاطبان خود را به نمایشگاه میکشاندند.
جالبتر آنکه دکوراسیون غرفهها نیز مانند محتوا و جلد کتابها با رنگهای سیاه و سرخ طراحی میشدند.
در غرفهها پوستر خواننده و گروهی که کتاب درباره آن چاپ شده بود به عنوان هدیه به خریداران کتاب اهدا میشد.
جوانان علاقهمند بعد از خرید این کتابها، کتاب را برای بارها میخوانند (حتی اقدام به حفظ اشعار انگلیسی آن میکنند) و همراه با کتاب کلیپهای غیرمجاز گروه مربوطه را از طریق سیدیهای قاچاقی یا ماهواره تماشا میکنند.
بعد از خواندن این کتابها، علاقهمندان اطلاعات و نظرات خود را درباره گروه و اشعارش در میتینگهای گفتگو، یا در پارکها و یا چترومهای اینترنتی رد و بدل میکنند.
برگزاری کنسرت موسیقی
با وجود ممنوع بودن آموزش یا تحصیل موسیقی متال در آموزشگاههای موسیقی انواع سازهای آن در مغازههای سازفروشی به فروش میرود و انواع کلاسهای آموزشی آن در آموزشگاههای دارای مجوز آموزش داده میشود. البته انواع کتابهای آموزشی این موسیقی در کشور دارای مجوز هستند و حتی به چاپهای مجدد نیز رسیدهاند.
عموم جوانانی که بهصورت خصوصی زیر نظر اساتید یا به صورت عمومی در آموزشگاهها آموزش دیدهاند، علاقهمند به برگزاری کنسرت هستند.
تا به حال در بعضی از استانهای کشور گروههای مختلف متال موفق به برگزاری کنسرت شدهاند. از جمله اجراهای مهم میتوان به اجرای سال 1384، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، جشنواره گروهها در سال 1385 در دانشگاه تهران و همچنین اجرای دیگری در تالار خانه معلم تهران در سال 1385 و اجراهای متعدد دیگری در تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و... اشاره کرد.
براساس ترفندهای گروهها جهت گرفتن مجوز، اجراها معمولا در دانشگاهها و در تعطیلات اعیاد مذهبی مانند عید مبعث، عید قربان و... برگزار میشوند.
عموما مجوزدهندگان به این اجراها از محتوای این موسیقیها و شکل و شیوه اجرای آن مطلع نیستند و گروهها برای گرفتن مجوز اجرا، جهت اغفال مسوولان مربوطه به انواع ترفندها دست میزنند.
دانشگاههای مختلفی از کشور تا به حال اجرای موسیقی متال یا راک را به خود دیدهاند. برگزاری تعدادی از این اجراها از طرف دانشجویان و تعدادی از آنها از طرف غیردانشجویان صورت گرفته است.
بعضی از این کنسرتها با وجود داشتن مجوز در زمان اجرا به علت هیجانات شدید تماشاگران تعطیل شدهاند.
اجراها معمولا با نورپردازیها و دکوراسیونها یا آرایشها و تیپهای جالبتوجه مخاطبان و نوازندگان همراه است، به شکلی که حراست دانشگاه بعد از برگزاری اجرا و در ایام تحصیلی اجازه ورود نوازندگان یا تماشاگران را به دانشگاهها با این تیپها و آرایشها نمیدهد. حتی ممکن است تماشاگران در روز اجرا در مسیر حرکت به دانشگاه توسط نیروی انتظامی دستگیر شوند. این اتفاق چند سال پیش در شیراز رخ داد و اجرای زیرزمینی یک گروه بهخاطر دستگیری تماشاگران که با مینیبوس قصد حرکت به محل اجرا را داشتند، لغو شد.
نکته دیگری که قابل توجه است حضور خبرنگاران خارجی قبل و بعد از اجرا و تهیه گزارشهای مستند خبری توسط آنها میباشد. تا به حال گزارشها یا برنامههای مستند زیادی توسط گروههای غربی و اروپایی در مورد موسیقی غربی در ایران ساخته شده است. حتی دیده شده است که یک محقق خارجی از طرف فلان دانشگاه غربی برای دریافت مدرک دکتری یا انجام پروژه تحقیقاتی به ایران آمده و به تحقیق درباره گروههای موسیقی یا گروههای شیطانی پرداخته است.
برگزاری اجراهای زیرزمینی
چون در بیشتر مواقع برگزاری اجرا روی سن و یا در اماکن دولتی و عمومی غیرممکن است، گروهها اقدام به برگزاری اجراهای زیرزمینی میکنند که معمولا در محافل خانگی صورت میگیرد.
در این اجراها تماشاگران و علاقهمندان به رقص متال به جنباندن شدید سر مانند دراویش اهل تصوف میپردازند.
این رقص انرژی زیادی از تماشاگر میگیرد و بعضی از تماشاگران با مصرف قرص، انرژی خود را برای انجام چند ساعته آن تقویت میکنند. گاه انجام این رقص برای مدت زیاد باعث بروز اختلالات جسمی در بین علاقهمندان شده و کار آنها به بیمارستان کشیده میشود.
ادمه دارد .....