بی عینک
چرا ما همیشه از سهم دیگران کم میگذاریم ؟ و هیچ وقت حاضر نیستیم به خاطر دیگران کمی از حق خود کوتاه بیاییم ؟
به عنوان مثال سر همین برنامه ریزی برای جشن نیمه شعبان این را بخوبی میتوان احساس کرد .
همونطور که خودتون میدونید مسئول برگزاری جشن های اعیاد شعبانیه گفته که ما امسال به خاطر کمبود برق از ریسه های برق کمتری استفاده میکنیم .
چی شد ! دیوار کوتاه تر از اهل بیت گیر نیاوردید ؟ این همه در طول سال من و شما و دیگران هر کدام روزانه حداقل 100 وات اضافه تر از نیازمان برق مصرف میکنیم . این را اصلا لحاظ نمیکنیم اما وقتی موقع جشن و سرور و ابراز شادی نمادین برای امام زمان و تو دهنی زدن به بهاییان میرسد همه فریاد وابرقاه ! وا ایراناه ! سر میدهند ! واقعا که ما مردم عجیبی هستیم .
البته این رویه دیگر از بس مشاهده شده دیگر برای تبدیل به یک قاعده شده .
چند سال قبل ما در یک مدرسه شبانه روزی بودیم و برای تفریح و اینکه درس را بهتر بفهمیم شبها که دیگر درس ها را خوانده بودیم میرفتیم میدان امام اصفهان و گل گوچیک بازی میکردیم و جالب اینکه همه بچه درسخوانهای کلاس مثل آقای کامران و آقای هادیان با ما می آمدند فوتبال و جالبتر اینکه دقیقا بچه هایی نمی آمدند فوتبال که جزء درس نخوانترین ها بودند و ادعایشان این بود که ما میخواهیم درس بخوانیم و نمیتوانیم با شما بیاییم یعنی دقیقا همان موقع درس خواندشان میگرفت .
در صورتی که هم ما میدانستیم و هم خودشان که عمرا اینها توی این یه ساعت درس نمیخوانند .
اما خوب شیطونه دیگه بعضی وقتها از این کلک ها هم به ما میزنه .
اول تیرماه روز "تبلیغات دینی" است. آنچه میآید؛ گزیدهی سخنرانی "امام موسى صدر" در مؤسسه دارالتبلیغ اسلامى قم ــ در حضور بزرگانى چون شیخ مرتضى حائرى و استاد شهید مرتضى مطهرى ــ دربارهی "ضرورت تغییر در روشهای تبلیغات دینی" است که به تاریخ هفتم مهر 1344 ایراد شده است. متاسفانه یا خوشبختانه، این بیانات ــ که در عمل، وضعیت امروز شیعیان لبنان حاصل آن است ــ بعد از گذشت بیش از چهل سال، هنوز هم ایدهبخش و قابل اتکاست.
بی عینک : متن زیر گزیده ای از این سخنرانی است .
.....
.... ما شیعیانِ مرتضى على! ما مردمى که اسلامِ خدا را با طاهرترین مذهبش معتقد و پیرویم! ما وضعمان چگونه است؟ تشکیلاتمان چگونه است؟ من چون در اینجا نشستهام، که عرض کردم فجر امید است، آزادم که این حرف را بزنم! و اِلّا اگر در غیر اینجا و در غیر این مؤسسه بود، این حرف به نظرم ویرانگر مى آمد! یعنى امیدتان را قطع مى کرد!
آقا، شما یک نفر را به من معرفى کنید که عدّهی روحانیون را در ایران بداند! شما که افرادتان را نمىشناسید، چطور مىخواهید کار کنید؟
چند تا شیعه در دنیا هست؟ بفرمایید!
چند تا روحانى شیعه در دنیاست؟ بفرمایید!
چند تا روحانى در ایران است؟ بفرمایید!
مقدار تحصیلاتشان چقدر است؟ چند تا مسجد در ایران است؟ صلاحیت روحانیونى که در مناطق کار مىکنند چقدر است؟ ارتباطشان با هم چگونه است؟ اگر یکیشان مریض و گرفتار شد، به چه وسیلهاى مىشود به او کمک کرد؟
اصلا این حرفها چیست؟ آقایان، ما کجا مىخواهیم زندگى کنیم؟ در کدام دنیا؟ نتیجهاش هم مىدانید چیست؟ این است که نهتنها مسیحیان از ما مىبرند، نه تنها یهودیها از ما مىبرند، نه تنها سنّیها دارند از ما پیش مى افتند! ما هم در خواب خوش فرو رفته ایم که «آقا ابدا! شیعیان مرتضى على مگر ممکن است برگردند؟» بله آقا. بنده دیدهام شیعه مسیحى شده! دیدهام شیعه سنى شده! دیدهام شیعه وهّابى شده! شما ممکن است دیده باشید، ممکن هم هست ندیده باشید! اینجا با دلى خوش نشستهایم، به حقّانیّت خودمان اعتماد داریم، و خیال مىکنیم که مطلب تمام شده است. کجا تمام شد آقا! آخر مگر مىشود بىتبلیغ و بدون سازماندهى پیش رفت؟
اقلا ما همان قسمت مساجدمان را منظم کنیم. تبلیغاتمان را منظم کنیم. در دعوتمان هماهنگى به وجود بیاوریم. آقا، بنده پاى این منبر مىروم یک چیز مىشنوم، پاى آن منبر چیزى دیگر! اصلا متناقض! اصلا نامربوط! این منبرى یک چیز مىگوید، و آن یکى چیزى دیگر! من چطور مىتوانم با این تبلیغاتِ متناقض ایمانم را بارور کنم و رشد دهم؟ به هیچ وجه ممکن نیست چنین چیزى تحقق یابد!
ما اصلا خواب هستیم! این کارهایى که حالا مىخواهیم بکنیم باید 50سال پیش، بلکه 150سال پیش، شروع مىکردیم. امیدوارم که به سرعت پیش برویم... حقیرترین و بىمایهترین مذاهب دارند فرزندانمان را از دست ما خارج مىکنند. بنده در اصفهان و در شیراز مشاهده کردم که تبلیغات بهاییها شدیداً نظم و وسعت دارد، با هیئتهاى 9نفرى، سفرهاى تشویقى، و اینجور بازیها.
باید در مقابل اینها آماده شد. اگر فرزند این دنیا هستیم، دنیایى که والسماء رفعها و وضع المیزان (55: 7) دنیایى که همه چیزش منظم است، اگر منظم نباشیم، محکوم به مرگیم و فرزند این دنیا نیستیم. در عصرى که همه چیزش به صورت مؤسسه درآمده، باید خودمان را سازمان دهیم و منظم کنیم...
حالا نگویید این کار را نجف باید بکند، بالا باید بکند، پایین باید بکند. همهمان مسئولیم. همهمان باید براى چنین هدفى همکارى کنیم. کار را منظم کنیم! مناطق را تقسیم کنیم. احصاء و آمار دقیقى از دهاتمان، از اوضاع شهرها و مناطقمان، از روحانیونى که در آنجا هستند، از این که چقدر پیش یا عقب رفتهاند، تهیه کنیم.
البته ما حالا انتظار نداریم که مؤسساتى شکل بگیرد، مدارسى به وجود بیاید، درمانگاههایى به وجود بیاید، بیمارستانهایى به وجود بیاید، و مدارس حرفهاى به وجود بیاید. اگر اینها هم بشود که چه بهتر، امیدوارم که بشود؛ ولى اولین قدم، هماهنگى در دعوت است. و ما هنوز این هماهنگى را در یک شهر و حتى در یک مجلس نداریم. سه تا منبرى بالاى منبر مىروند، هر کدام یک جور حرف مىزنند. یکى از این طرف مىرود، دیگرى خلاف آن مىرود. اینها کى باید علاج شود آقا؟ چه وقت؟
حالا، اگر چنین سازماندهیى به وجود آمد، اگر چنین هماهنگیی درست شد، اگر چنین روش صحیحى اتخاذ شد، آن وقت کار ما خیلى خوب پیش خواهد رفت... اگر به طور منظم و سازمان یافته کار کنیم، خیلى زودتر و بهتر مى توانیم جلو برویم...
متن کامل سخنرانی را اینجا ببینید : http://www.ketabnews.com/detail-7890-fa-1.html
به نظر شما برخورد انتظامی با افرادی که بی حیایی در اعماق جانشان نفوذ کرده چقدر میتواند تاثیر داشته باشد ؟
راستی چه باید کرد که همکلاسی ها و هم دانشگاهی ها و هم محله ای هایمان اینگونه بار نیایند ؟
گفتاری منتشرنشده از حسن رحیم پور ازغدی:
ابعاد نگاه امام خمینی(ره) به مهدویت
http://www.rajanews.com/News/?29883
هیچگاه به دیدار فردید نرفت
آوینی قطعاً هیچ گاه فردید را ندید و حتی زمانی که قرار شد برخی به دیدار فردید بروند، نرفت. می گفت مبانی فکری من حاصل تأویل و تفسیر سوره آفرینش انسان است و این مبانی را از فردید نگرفته ام. معتقد بود بشر در دوره ای دچار هبوط شده است. شبیه همان هبوطی که به لحاظ مثالی برایش رخ داد، همانگونه که گناه کرد و هبوط کرد و توبه کرد، امروز هم درصدد توبه است و بنابراین فضای فکری او با فردید متفاوت بود و کاملاً در فضا و پارادایم امام بود.
مرتضی حتی یک سطر هم از فردید نخوانده بود
هرچند فردید هم از جمله افرادی است که در آن زمان از گفتمان غرب زدگی انتقاد می کرد اما اولین کسی بود که توانست غرب شناسی باطنی و عمیق را تصویر کند. مرتضی حتی یک سطر هم از فردید نخوانده و او را هم ندیده بود. آوینی به دکتر داوری ارادت زیادی داشت و می گفت مطمئنم الآن محور فکری او قرآن است. مرتضی متفکر بود یعنی اندیشه ها را هضم می کرد و بعد از هضم، با خلاقیتی که داشت، پارادایم جدیدی می ساخت. مقلد صرف نبود. گفتمانی که او طراحی کرده می تواند بعنوان گفتمان انقلاب مدنظر قرار گیرد.
متن کامل را در اینجا بخوانید :
http://rajanews.com/News/?29208
..........................................
آوینی متفکر مرحله گذار
اعتقاد دارم اکنون در حال عبور از مرحله گذار هستیم. گذار به این معنا که جامعه ما بعد از انقلاب دچار غرب زدگی شبه مدرن شده و ما را گرفتار کرده و انقلاب اسلامی تحولی برای گذار از شبه مدرنیته بود و با پیروزی انقلاب اسلامی اراده سیاسی شبه مدرنیسم نابود شد اما اراده اقتصادی شبه مدرنیسم و نهادهای اجتماعی فرهنگی باقی مانده، در واقع رسالت انقلاب اسلامی هم اکنون این است که ما را از این غرب زدگی شبه مدرن به سمت یک چشم انداز دینی و معنوی ببرد. ما در مرحله گذار هستیم و شهید آوینی متفکر مرحله گذار و فرزند انقلاب است.
تئوری هایش در دانشگاه تدریس شود
نقد نظام آموزش عالی و بسیاری از مسائل دیگر، اولین بار توسط آوینی مطرح شد. در زمانی که کمتر کسی به این مسائل توجه داشت. گفتمان بعد از انقلاب می بایست گفتمان شهید آوینی باشد؛ مشروط بر اینکه ما بتوانیم این گفتمان را تبیین کنیم و در قالب یک منظومه آن را ارائه کنیم.
ما باید تفکرات آوینی را جدی بگیریم، برای کاربردی کردن آنها برنامه ریزی کنیم. بعد از تبیین و تشریح این تفکرات، آن را تئوریزه و از دل آن "مدل فکری" در آوریم. اخیراَ شنیده ام استاد رحیم پور گفته اند؛" چرا نظرات شهید آوینی را وارد متون درسی نمی کنیم؟ مگر آوینی چه کم از صاحب نظران غربی دارد؟"
متن کامل را در اینجا بخوانید :
http://rajanews.com/News/?29264
فارس نیوز :
این عکسها که در اواخر آوریل و اوایل می گرفته شدهاند چند انسان وحشی را نشان میدهند که اکثراً برهنه بوده و بدن خود را قرمز رنگ کردهاند. بنیاد ملی انسانهای وحشی برزیل معتقد است که حدود 68 قبیله به دور از تمدن در برزیل زندگی میکنند که تنها وجود 24 قبیله تا کنون تأیید شده است. « پایان نقل قول »
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8703110169
بی عینک : ولی به نظر من اینها نه تنها وحشی نیستند بلکه کاملا هم فرا متمدن هستند زیرا نوع پوشش اینها خیلی شبیه چیزی است که در بازی کامپیوتری « جی تی ای » به ما معرفی شده است . و همچنین شبیه بسیاری از فیلمهای هالیوودی . لذا این بنده خدا ها بدون اینکه در جریان سیر پیشرفت تمدن غرب قرار بگیرند به طرز معجزه آسایی 100 سال از تمدن غرب جلو زده اند و به آن چیزی رسیده اند که در نهایت غرب میخواست صد سال دیگر به آن برسد یعنی برهنگی .
اگر احتمالا آقایون متجدد و پست مدرن از پذیرش این موضوع اندکی ناراحت میشوند ، خوب بگذار بشوند . زیرا اگر نخواهند این مطالب را بپذیرند لاجرم یک گزینه باقی خواهد ماند که باید به ناچار آن را بپذیرند و آن این است که تمدن صنعتی غرب طی یک سیر قهقرایی دارد به گذشته دور خود یعنی به یه دوره ای تو مایه های عصر حجر بر میگردد و زبانم لال دارد متحجر میشود و روز به روز دارد در کشاکش با صنعت و طی کامجویی های افراطی اش از دنیای پیرامونش ، ارزشهای انسانی خود را فراموش میکند و راه را برای خودنمایی همه بعدی نفس اماره و حیوانیت خویش را بازتر و بازتر میکند .
و از آجایی که پذیرش این گزینه دوم بسی سختتر از گزنه اول است لذا برای انسان غرب زده بهتر است که به این بومیان کلمه وحشی اطلاق نکند بلکه آنان را پسا پسا پسا مدرن بخواند .
عرضم تمام البته با عرض معذرت از دوستان شیفته مدرنیته